در خبرها خواندم که به دنبال همهگیری (اپیدمی) آنفلوآنزا در برخی مناطق چین دولت این کشور برخی شهرها، از جمله شهر ووهان[۱]Wuhan با جمعیت حدود یازده میلیون نفر را به صورت موقتی قرنطینه کرده است. یکی از همکارهای من که چینی هم هست در حال حاضر در همین شهر به سر میبرد و تا اطلاع ثانوی امکان بازگشت به سوئد را ندارد. این موضوع باعث شده که همهگیری یادشده به شکلی جدیتر به موضوع گپوگفت همکاران در محیط کار تبدیل شود. من هیچ تخصصی در این حوزه ندارم و صرفاً به عنوان یک فرد کنجکاو این یادداشت را مینویسم که نتیجهٔ مطالعهٔ منابع مختلف و بازتابهای شخصی است. به جز خود بیماری، شیوهٔ رویارو شدن دولتها با آن نیز برایم جالب است: چه تدابیری اندیشیده میشوند و تا چه حد موثر هستند و امثالهم. به صورت کلی حتی تصور پیچیدگی و ابعادِ مشکلاتی که قرنطینه کردن شهری به این بزرگی ایجاد میکند نیز برایم دشوار است، چه برسد به مدیریت کلانتر موضوع در سطح کشوری به عظمت چین. اما آیا قرنطینه کردن یک شهر میتواند راهکار موثری برای جلوگیری از انتشار بیماری به سایر مناطق کشور یا جهان باشد؟ اگر قرنطینه کامل نباشد و برخی افراد بتوانند خارج شوند چطور؟ پرسشهای عملی متعددی مطرح میشوند که به چند مورد از آنها اشاره میکنم.
با توقف کامل حملونقل عمومی و پرهیز مردم از مراکز عمومی هزاران نفر از افراد شاغل در خانه میمانند و در محل کار خود حاضر نمیشوند. چه کسی حقوق این افراد را پرداخت میکند؟ کارفرما، دولت یا بیمه؟ اگر کارفرما، در این صورت چه کسی خسارت کارفرما را جبران میکند؛ هر چه باشد درآمد او نیز کاهش یافته و چه بسا به صفر رسیده باشد. دولت یا بیمه چطور؟ آیا در چین نظام بیمهای وجود دارد که بتواند هزاران و چه بسا میلیونها نفر را در شرایط بحرانی تحت پوشش قرار دهد؟ حتی با وجود بودن چنین پوششی، وضعیت افرادی که به صورت غیررسمی مشغول به کار بودهاند چه میشود؟ فرضاً، کارگران روزمزد و در حاشیه که قرارداد معینی ندارند و پسانداز اندکشان به سرعت تمام میشود. این افراد چه خواهند کرد؟ چه تعداد از آنها به این نتیجه خواهند رسید که فرار کردن از شهر بهتر از ماندن و خوردن پسانداز ناچیزشان است؟ علاوه بر این، بسیاری از ساکنان شهر هنوز پیوندهای خویشاوندی خود را با مناطق روستایی حفظ کردهاند. در شرایط قرنطینه، ممکن است عدهای از این افراد بیکاری و خطر ابتلا به بیماری را تحمل نکنند و سعی کنند به هر ترفندی که شده از شهر خارج شوند و در روستای مادری ساکن شوند تا آبها از آسیاب بیفتد. با توجه به این که افراد ناقل تا چند روز نمیفهمند بیمار هستند، خروج این افراد به معنای گسترش سریع ویروس به مناطق روستایی خواهد بود؛ مناطقی که امکانات درمانی محدودتری نیز دارند. آیا به جز اتخاذ نوعی حکومت مطلق نظامی میتوان یک شهر یازده میلیون نفری (در مقیاس شهر تهران) را به صورت کامل قرنطینه کرد؟
از طرف دیگر، فرض کنیم اندوختهٔ آذوقه و مایحتاج اولیه مانند سوخت، شامل آنچه در انبارها، فروشگاهها و خانهها انباشته شده برای مصرف یک هفتهٔ شهر کافی باشد. اگر قرنطینهٔ کامل بیش از این طول بکشد، ساکنان شهر با قحطی مواجه میشوند و دزدی و غارت از کنترل خارج میشود. اما اگر قرنطینه کامل نباشد و کانالهای ورود مایحتاج اولیه به شهر باز بماند، در این صورت کارگرانی که در این خطوط مشغول به کار هستند در معرض ابتلا قرار خواهند داشت و آن را به مناطق دیگر منتقل خواهند کرد. در ضمن، باز بودن این کانالها به معنای افزایش امکان «فرار» کسانی است که به هر دلیل قصد خروج از شهر را دارند. مقامات چینی یا باید شهر را به صورت «کامل» قرنطینه کنند (کاری که فقط برای چند روز، آن هم به شیوههای قهرآمیز ممکن است) و یا با اجازهٔ ورود کالا و غذا به شهر خطر گسترش هر چه بیشتر ویروس به سایر نقاط را بپذیرند.
تنها راه کاملاً موثر مسدود کردن این دست بیماریهای مسری قرنطینهسازی «هدفمند و کامل» است. یعنی (۱) «تک تک ناقلان» شناسایی و قرنطینه شوند و (۲) «تک تک افرادی که هر کدام از ناقلان طی دو هفتهٔ اخیر با آنها تماس داشتهاند» نیز شناسایی و قرنطینه شوند تا وقتی که بهبود یابند یا اطمینان حاصل شود که بیمار نیستند. این رویه در مورد همهگیری سارس[۲]SARS در سال ۲۰۰۳ به کار گرفته شد. با توجه به شباهتهایی که بین ویروس این آنفلوآنزا و سارس وجود دارد (هر دو از خانوادهٔ کروناویروس هستند) احتمالاً باید همین رویه را برای مبارزه با گسترش آن در پیش گرفت. این روش البته باید همهٔ کارکنان بخش درمانی را نیز در بر گیرد، یعنی همهٔ آنهایی که در تماس با بیماران هستند و همهٔ کسانی که با آنها در تماس بودهاند نیز باید قرنطینه شوند. آنچه در برخی فیلمها از چین میبینیم که بیمارستانهایی را نشان میدهند که هزاران بیمار در راهروهای آن جمع شدهاند و ظاهراً میتوانند پس از درمان از آنجا خارج شوند به هیچ عنوان نمیتواند جلوی انتشار بیماری را بگیرد. اما اجرای «هدفمند و کامل» قرنطینه بسیار مشکل است، به خصوص که در حال حاضر تعداد شهرها و منطقههایی که ویروس در آنها مشاهده شده به دهها و صدها مورد رسیده است (نقشهٔ بلادرنگ شیوع این بیماری را اینجا ببینید). نکتهای که موضوع قرنطینهٔ هدفمند را عملاً بیمعنا و غیرممکن ساخته این واقعیت است که چیزی در حدود نیمی از جمعیت شهر ووهان برای شرکت در مراسم جشن سال نوی قمری (شنبه، ۲۵ ژانویه ۲۰۲۰) این شهر را ترک کردهاند.[آ]پینوشت: سال نوی چینی مصادف است با اولین قرص کامل ماه که بین روزهای ۲۱ ژانویه و ۲۰ فوریه ظاهر شود. در سال ۲۰۲۰ این اتفاق در ۲۵ ژانویه افتاد. تعطیلات سال نو در چین (حداکثر) هفت روز است. به گفتهٔ شهردار ووهان این تعداد به حدود پنج میلیون نفر میرسد و قطعاً تعدادی از آنها در هنگام ترک شهر ناقل بیماری بودهاند.
با اینحال تمهیداتی که تاکنون اتخاذ شده (از جمله قرنطینهٔ غیرهدفمند و ناکامل) بیاثر نیستند، چرا که میتوانند سرعت انتشار بیماری را کاهش دهند و پس از گذشت دورهٔ همهگیری اولیه به توقف نهایی آن بیانجامند. این ویروس ظاهراً منشاء حیوانی دارد، ولی میتواند تغییر کند و به تدریج با شرایط میزبان جدید خود هماهنگ شود. به هر حال، هنوز معلوم نیست که خطرناکتر از ویروس سارس یا آنفلوانزای خوکی باشد و به احتمال زیاد نیز چنین نیست. اگر فرض کنیم که حتی ویروسها هم در نوعی تقلای داروینی برای بقاء حضور دارند، کشتن تعداد زیادی از میزبانها نمیتواند راهبرد مناسبی برای بقاءِ آنها باشد: یعنی تعداد کافی میزبان باید زنده بمانند تا بتوانند از ویروسها پذیرایی کنند! بنابراین آنطور که برخی دوستان روزنامهنگار القا میکنند، این ویروس، حتی اگر بسیار مسری و کشنده باشد، پایان بشریت را رقم نخواهد زد![ب]پینوشت: دوستی نوشته بود که هیچ عامل بیماریزای مستقلی نمیتواند جمعیتی که دارای تکثر ژنتیکی بالایی است را به کلی نابود کند.
بسیاری از بیماریهای مسری و کشنده (نظیر ابولا) نمیتوانند آسیب زیادی به جمعیتهایی که دچار سوءتغذیه یا بیماریهای دیگر نیستند وارد کنند: بدن این افراد بهتر میتواند در برابر بیماریها مقاومت کند. تا اینجا، نرخ مرگومیر این ویروس حدود ۳٪ بوده که احتمالاً تخمین دستِ بالایی است، چرا که این نوع تستها برخی از کسانی که بیماری در آنها به صورت خفیفی ظاهر شده را در بر نمیگیرند. بنابراین، از لحاظ نرخ مرگومیر این آنفلوآنزا فرق چندانی با آنفلوآنزای معمولی با نرخ مرگومیر حدود ۱٪ ندارد[پ]پینوشت: بعداً متوجه شدم که نرخ یک درصد مرگومیر برای آنفوآنزای معمولی احتمالاً برای افراد مسن یا در معرض خطر دقیقتر است. نرخ مرگومیر برای عموم جمعیت احتمالاً به مراتب از این کمتر است، شاید چیزی در حدود یک دهم درصد. با توجه به این که افرادی که به واسطهٔ بیماریهای دیگر ضعیف شدهاند ممکن است نتوانند آنفلوآنزا را تحمل کنند، محاسبهٔ دقیق نرخ مرگومیر بستگی به روش اندازهگیری دارد. فرضاً باید تصمیم گرفت که علت مرگ کسی که دارای اختلال تنفسی است و در اثر ابتلا به آنفلوآنزا میمیرد را در کدام گروه قرار داد.. کمتر انسان مرفهِ جوان یا میانسالی را مییابید که نگران مردن توسط یک آنفلوآنزای معمولی باشد. چون که این افراد به خوبی غذا میخورند، آب پاکیزه مصرف میکنند، شرایط زندگیِ خوبی دارند و به واسطهٔ عواملِ بیماریزای دیگر ضعیف نشدهاند. بنابراین، خطر اصلی این آنفلوآنزا هم، مانند بیشتر آنفلوآنزاهای دیگر، بیشتر برای افراد مسن و گروههای آسیبدیده یا فقیر جامعه است. البته همیشه این احتمال وجود دارد که این ویروس به انواع بسیار کشندهتری تبدیل شود و قربانیان بسیار گستردهتری بگیرد، ولی هنوز نشانهای در این رابطه در جایی ندیدهام. در هر حال امیدوارم دست این ویروس به مناطق عمدتاً فقیر جهان نرسد.
آ) پینوشت: سال نوی چینی مصادف است با اولین قرص کامل ماه که بین روزهای ۲۱ ژانویه و ۲۰ فوریه ظاهر شود. در سال ۲۰۲۰ این اتفاق در ۲۵ ژانویه افتاد. تعطیلات سال نو در چین (حداکثر) هفت روز است. ↩
ب) پینوشت: دوستی نوشته بود که هیچ عامل بیماریزای مستقلی نمیتواند جمعیتی که دارای تکثر ژنتیکی بالایی است را به کلی نابود کند. ↩
پ) پینوشت: بعداً متوجه شدم که نرخ یک درصد مرگومیر برای آنفوآنزای معمولی احتمالاً برای افراد مسن یا در معرض خطر دقیقتر است. نرخ مرگومیر برای عموم جمعیت احتمالاً به مراتب از این کمتر است، شاید چیزی در حدود یک دهم درصد. با توجه به این که افرادی که به واسطهٔ بیماریهای دیگر ضعیف شدهاند ممکن است نتوانند آنفلوآنزا را تحمل کنند، محاسبهٔ دقیق نرخ مرگومیر بستگی به روش اندازهگیری دارد. فرضاً باید تصمیم گرفت که علت مرگ کسی که دارای اختلال تنفسی است و در اثر ابتلا به آنفلوآنزا میمیرد را در کدام گروه قرار داد. ↩