«تازه متوجه شدم که قالیچه (rug) چه نقش مهمی در زندگی فرهنگی مسلمانان دارد. هر فردی یک قالیچهٔ کوچک به همراه داشت که از آن به عنوان جانماز استفاده می‌کرد. هر زوج زن و مرد، یا گروه بزرگی از افراد، قالیچه‌های بزرگ‌تری داشتند که به صورت مشترک روی آن نماز می‌خواندند. بعد روی همان قالیچه‌ها پارچه‌ای پهن ‌می‌کردند و غذا می‌خوردند. بنابراین قالیچه به اتاق غذاخوری تبدیل می‌شد. بعد ظروف و پارچه را جمع می‌کردند و روی قالیچه می‌نشستند: اتاق نشیمن. بعد خودشان را جمع می‌کردند و روی همان قالیچه می خوابیدند: اتاق خواب. همان‌جا فهمیدم که چرا این فرش‌های شرقی این‌قدر پربها بودند. چرا که در کشورهایی که قالیچه این‌قدر از لحاظ فرهنگی پرکاربرد بود بافتن آن‌ها‌ نیازمند توجه، ظرافت و صرف وقت زیادی بود. کمی بعد در مکه کاربردهای دیگر قالیچه را نیز دیدم. هر وقت نزاع و اختلافی رخ می‌داد شخص مورد احترام و بی‌طرفی روی چنین قالیچه‌ای می‌نشست و طرفین دعوا نیز دور او می‌نشستند. به این ترتیب قالیچه به اتاق دادگاه تبدیل می‌شد. در موارد دیگر همین قالیچه به کلاس درس تبدیل می‌شد.»

ترجمه شده با تغییرات جزئی از زندگی نامهٔ مالکوم ایکس[۱]X, M., 1987. The Autobiography of Malcolm X: As Told to Alex Haley, 1st edition. ed. Ballantine Books.، از بخش مربوط به سفر حج


  1. X, M., 1987. The Autobiography of Malcolm X: As Told to Alex Haley, 1st edition. ed. Ballantine Books.