توهم کنترل

افراد گاهی دچار «توهم کنترل»[۱]illusion of control می‌شوند و توانایی خود در تأثیرگذاری بر رویدادها را دست بالا می‌گیرند؛ حتی وقتی مشخصاً روشن است که رفتارشان تأثیر اندک یا نامعلومی روی آن‌ها دارد. بسیاری از قماربازان متأثر از چنین توهمی هستند. این توهم گاهی با این تصور که «توانایی‌های من از دیگران بیشتر است» و «من اقبال بیشتری دارم» نیز همراه می‌شود. ممکن است فرد چنین بپندارد که «من ریشهٔ امیال و خواسته‌ها و میزان توانایی‌هایم را می‌شناسم» و همزمان دیگران را به نداشتن چنین بینشی متهم کند.

جدا از موارد خُرد که در زندگی روزمرهٔ رخ می‌دهند و موضوع مطالعهٔ روان‌شناسان هستند، بیشتر ما انسان‌ها در سطح وجودی نیز دچار توهم کنترل هستیم. کمتر انسانی است که بتواند ابعاد عجز و ناتوانی خود بر این کرهٔ خاکی را درک کند و به خصوص انسان‌های مدرن به مراتب کمتر از پیشینیان خود قادر به چنین درکی هستند. همین‌طور جوان‌‌ها کمتر از پیرها.

اگر در مقیاس «دهه‌ها» یا «سده‌ها» و نه «ماه‌ها و سال‌ها» بیاندیشیم، متوجه می‌شویم که وجود جسمی و ذهنی ما بسیار شکننده و آسیب‌پذیر است. ما حتی نمی‌توانیم «افکار بعدی خودمان» را پیش‌بینی کنیم؛ چرا که این افکار به شکلی تقریباً کاملاً تصادفی متأثر از مواجهه‌های ما با رویدادهای پیرامونی‌مان هستند و رویدادهای پیرامونی نیز قابل پیش‌بینی نیستند.

اگر مجموعهٔ این ناتوانی‌ها و توهم‌های فردی و اجتماعی را کنار هم بگذاریم، تا حدی متوجه ابعاد ناتوانی و توهم جمعی ما در مقابله با بحران‌های «نسبتاً کوچکی» نظیرِ کویید-۱۹ خواهیم شد!


  1. illusion of control 

مراحل پنج‌گانهٔ فروپاشی

تاریخ به ما نشان می‌دهد که جوامع گاه دچار فروپاشی می‌شوند. این فروپاشی گاه خفیف و ناقص است و گاه شدید و کامل. گاهی یک جامعه مراحل اولیهٔ فروپاشی را تجربه می‌کند، اما به سرعت خود را جمع‌و‌جور می‌کند و با کمی اقبال موفق می‌شود از فروپاشی کامل بپرهیزد. در ضمن، فروپاشی ناقص لزوماً یک فرایند سریع یا یک‌شبه نیست، بلکه ممکن است طی چند سال یا دهه رخ دهد. به علاوه، فروپاشی، دستِ کم در مراحلِ اولیهٔ آن، لزوماً با خشونت همراه نیست. اما اگر یک جامعه کاملاً فرو بپاشد، احتمالاً مراحل پنج‌گانه‌ای شبیهِ آن‌چه دمیتری اُرلف[۱]Dmitri Orlov توصیف کرده را طی می‌کند، آن هم نه لزوماً به صورت پلکانی، چرا که فروپاشی می‌تواند در همهٔ مراحل ولی با سرعت‌های مختلفی پیش (یا پس) رود. این یادداشت ترجمهٔ بخش کوچکی از نوشتهٔ دمیتری اُرلف است. متن کامل را می‌توانید این‌جا بخوانید. اُرلف در این یادداشت به «علل» فروپاشی نمی‌پردازد، بلکه صرفاً مراحل آن را از فروپاشی ناقص به فروپاشی کامل شرح می‌دهد.

اما آیا این یادداشت ارتباطی با بحران #کووید_۱۹ دارد؟ مسلماً. همان‌طور که حدس می‌زنید این بحران می‌تواند نشانهٔ شروع یک فروپاشی ناقص در برخی از جوامع جهان باشد. من معتقدم که بسیاری از جوامعِ صنعتی امروز مدت‌هاست در آستانهٔ فروپاشی قرار گرفته‌اند که دو تا از مهم‌ترین دلایل زیربنایی‌ آن عبارتند از (۱) پایان دوران انرژی ارزان و (۲) افزایش پیچیدگی جوامع مدرن و قانون بازدهٔ نزولی[۲]law of diminishing returns. اما در ظاهر، این بحران‌هایی نظیر کووید_۱۹ هستند که می‌توانند دانهٔ گندمی باشند که کمر الاغ را می‌شکند [الاغی که بار زیادی بر دوش دارد و بر اثر اضافه شدن یک دانهٔ گندم کمرش می‌شکند]. با این حال تأکید می‌کنم که من هیچ‌وقت معتقد نبوده‌ام که فروپاشی (در هر کجا که رخ دهد) قطعاً به شکل معینی رخ می‌دهد، یا اگر رخ دهد از نوع کامل است. از طرف دیگر، هیچ‌کس به هیچ جامعه‌ای تضمین نداده که کاملاً فرونپاشد. جوامع اگر چه محدود به قانون تاریخ و جغرافیا هستند، اما عاملیت فرهنگی و اجتماعی آن‌ها می‌تواند بزرگ‌ترین عامل برای حرکت به سمت فروپاشی کامل، یا پرهیز از فروپاشی‌ و رفتن به سوی قوام و پایایی باشد. جوامعی که آگاهی بیشتری از موقعیت تاریخی و اجتماعی خود و نقاط قوت و ضعف تمدنی‌شان داشته باشند، و سرنوشت خود را به شکلی مؤثر در دست‌ بگیرند و بادبان‌هایشان را به آسودگی به بادهای موافق نسپارند، بهتر می‌توانند از فروپاشی دوری جویند.

مرحلهٔ ۱: فروپاشی مالی

اعتماد به «کسب‌و‌کار کمافی‌السابق»[۳]business as usual از دست می‌رود. دیگر نمی‌توان با این فرض که «آینده شبیهِ گذشته است» ریسک‌های مالی را ارزیابی کرد و دارای‌هایی مالی را تضمین نمود. نهادهای مالی عاجز از پرداخت دیون‌شان[۴]insolvent می‌شوند؛ پس‌اندازها ناپدید می‌شوند و دسترسی به سرمایه امکان‌پذیر نیست.

مرحلهٔ ۲: فروپاشی تجاری

اعتماد به این‌ که «بازار همه‌چیز را تأمین خواهد کرد» از دست می‌رود. ارزش پول کم می‌شود یا/و کمیاب می‌گردد، مردم در خانه‌هایشان کالا انباشته می‌کنند، زنجیرهٔ واردات و خرده‌فروشی دچار اختلال می‌شود و کمبود مایحتاج ضروری فراگیر و عادی می‌شود.

مرحلهٔ ۳: فروپاشی سیاسی

اعتماد به «دولت مراقبت خواهد بود» از دست می‌رود، چون به تدریج معلوم می‌شود که تلاش مقامات دولتی برای احیای دسترسی از دست رفتهٔ مردم به منابع تجاری و مایحتاج ضروری کافی نیست. در نتیجه تشکیلات سیاسی مشروعیت و موضوعیت خود را از دست می‌دهد.

مرحلهٔ ۴: فروپاشی اجتماعی

اعتماد به «هم‌وطنانت مراقبت خواهند بود» از دست می‌رود چرا که معلوم می‌شود تلاش نهادهای اجتماعی محلی که سعی کرده‌اند جای خالی ناتوانی دولت را پر کنند ثمری ندارد و آن‌ها قادر به حل بحران نیستند. فرقی نمی‌کند این نهادهای محلی از جنسِ موسسه‌های خیریه باشند یا گروه‌های داوطلبانه‌ٔ دیگر: منابع آن‌ها تمام می‌شود یا درگیری‌ها و اختلافات داخلی گریبان آن‌ها را می‌گیرد.

مرحلهٔ ۵: فروپاشی فرهنگی

اعتماد به خوبی و انسانیت از دست می‌رود. مردم ظرفیت خود را برای «مهربانی، بخشندگی، ملاحظه، توجه، صداقت، مهمان‌نوازی، رحم و اغماض» از دست می‌دهند (تَرن‌بل، مردمِ کوه‌نشین).[۵]“kindness, generosity, consideration, affection, honesty, hospitality, compassion, charity”. Turnbull, The Mountain People. خانواده‌ها متلاشی می‌شوند و اعضای آن برای کسب منابع کمیاب به رقابت با یکدیگر می‌پردازند. شعارِ جدید زمانه چنین می‌شود که «جایز است که شما امروز بمیرید، تا من بتوانم فردا بمیرم» (سولژنتسین، مجمع‌الجزایر گولاگ)[۶]“May you die today so that I die tomorrow”. Solzhenitsyn, The Gulag Archipelago.. برخی ممکن است به آدم‌خواری رو بیاورند.


  1. Dmitri Orlov 

  2. law of diminishing returns 

  3. business as usual 

  4. insolvent 

  5. “kindness, generosity, consideration, affection, honesty, hospitality, compassion, charity”. Turnbull, The Mountain People. 

  6. “May you die today so that I die tomorrow”. Solzhenitsyn, The Gulag Archipelago. 

تصمیم‌گیری بدون حاشیهٔ امن

تصمیم‌های سیاسی و اقتصادی معمولاً مبتنی بر نوعی تفکر فایده‌گرایانه[۱]utilitarianist و پیامدگرایانه[۲]consequentialist هستند. تصمیم‌های ظاهراً ساده‌ای مانند تخصیص بودجه به امنیت جاده‌ها، خدمات درمانی، یا محیط زیست به صورت غیرمستقیم جان (یا رفاه و آسایش) عده‌ای را بر عده‌ای دیگر اولویت می‌بخشند. بیشتر تصمیم‌های کلانی که برای مدیریت بحران‌هایی نظیر کووید-۱۹ گرفته می‌شوند نیز منطقی مشابه دارند: «این بخش از اقتصاد را تقویت یا تعطیل کنیم یا آن بخش دیگر را؟» اما گیرندگان این نوع تصمیم‌ها معمولاً در فاصله‌ای انتزاعی و نامحسوس نسبت به تک‌تک آدم‌هایی که تحت تأثیر قرار می‌گیرند هستند و این فاصله به آن‌ها حاشیهٔ امنی می‌دهد که در سایهٔ آن می‌توانند ثبات روانی خود را حفظ کنند.

ولی وقتی به واسطهٔ بحرانی نظیر کووید-۱۹ فرد مجبور می‌شود به شکلی ملموس و بی‌واسطه بین جان دو انسان دست به انتخاب بزند آن حاشیهٔ امن انتزاعی دیگر وجود ندارد. چنین تصمیم‌هایی می‌توانند جان و روان هر انسانی را در معرض ویرانی قرار دهند.

به همین دلیل است که وقتی آن پزشک ایتالیایی می‌گوید «اگر بیماری که از ناراحتی شدید تنفسی رنج می‌برد بین ۸۰ تا ۹۵ ساله باشد به احتمال زیاد او را درمان نمی‌کنیم. ما در موقعیتی نیستیم که بخواهیم دست به معجزه بزنیم.» دلم برای او و امثال او می‌سوزد. یک بیمار همهٔ وجودش را صرف بهبود یافتن می‌کند؛ یک پزشک یا پرستار که به همهٔ بیمارانش می‌رسد، نیک می‌داند که بهترین تلاشش را انجام می‌دهد؛ اما پزشک یا پرستاری که مدام مجبور است بین دو بیمار حاد یکی را انتخاب کند در برابر آزمونی دشوار قرار گرفته که می‌تواند به مرگ چیزی انسانی در قلب او یا ویرانی روان او بیانجامد.

چنین افرادی احتمالاً در برابر بزرگ‌ترین آزمون زندگی‌‌شان قرار گرفته‌اند. برایشان، چه در ایتالیا باشند، چه در ایران یا هر جای دیگری در جهان، آرزوی توانایی، صبر و تحمل، و سلامتی می‌کنم.


  1. utilitarianist 

  2. consequentialist 

مس و بهداشت عمومی

مس و آلیاژهای آن نظیر برنج[۱]brass، برنز[۲]bronze، کوپرونیکل[۳]cupronickel، و مس-نیکل-روی[۴]copper-nickel-zinc به صورت طبیعی ضدباکتری و ضدویروس هستند.

مس احتمالاً کهن‌ترین فلزی است که مورد استفادهٔ انسان قرار گرفته و اولین سکه‌های مسی مربوط به بیش از ده هزار سال پیش هستند. مدت‌ها پیش از شناختنِ باکتری‌ها در قرن نوزدهم، تمدن‌های کهن از خواص ضدعفونی‌کنندهٔ مس و آلیاژهای آن بهره می‌بردند. آن‌ها فهمیده بودند که آبی که در ظروف مسی (یا آلیاژهای آن) نگهداری شده یا از طریق لوله‌هایی از جنس مشابه منتقل شده، نسبت به آبی که در ظروف دیگر نگهداری شده یا به شیوهٔ دیگری منتقل شده کیفیت بهتری دارد. در چین به مس «qi» می‌گفتند که نمادِ سلامتی است. در مصر نامش «ankh» بود، که نماد زندگی جاویدان است. فینیقی‌ها اصطلاحی برای آن داشتند که مترادف با آفرودیت[۵]Aphrodite، الههٔ عشق و زیبایی یونانی، بود. بیش از پنج هزار سال است که مردمان مختلف جهان مس را با سلامتی مرتبط می‌دانند.

بسیاری از باکتری‌ها یا ویروس‌ها می‌توانند روی سطوح سخت تا چند روز زنده بمانند. اما روی سطوح مسی (یا آلیاژهای مسی) ظرف چند ساعت از بین می‌روند. بی‌دلیل نیست که بسیاری از هندی‌ها هزاران سال است که از ظروف مسی برای نوشیدن استفاده می‌کنند. حتی امروز نیز، در بسیاری از نقاط جهان برای انتقال آب آشامیدنی از لوله‌های حاوی مس استفاده می‌شود. مس یک ضدعفونی‌کنندهٔ ضدباکتری طبیعی و غیرفعال است و بدون احتیاج به مواد شیمیایی یا الکتریسته سطوح خود را ضدعفونی می‌کند.

سطوح مسی حاوی تعداد زیادی یونِ مس هستند. وقتی ویروس یا باکتری با سطح مسی برخورد می‌کند، توسط این یون‌ها گلوله‌باران می‌شود. مس نه تنها آن‌ها را می‌کشد، بلکه آن‌ها را تا سطح اسیدهای نوکلئیک امحاء می‌کند. مؤثر بودن سطوح مسی در کاهش آلودگی‌ها در محیط‌های عمومی یا بیمارستانی بارها مورد تأیید محققان قرار گرفته است. خودتان را در یک بیمارستان تصور کنید. دستگیره‌های براق و صیقلی از جنس فولاد زنگ‌نزن به نظر خیلی تمیز می‌رسند. بر عکس، دستگیره‌های کدر برنجی چرک و آلوده به نظر می‌رسند. اما حتی یک دستگیرهٔ برنجی تمیزنشده (برنج آلیاژ مس و روی با نسبت دو به یک است) باکتری‌ها را می‌کشد و خودش را به تدریج تمیز می‌کند، اما فولاد زنگ‌نزن یا ضدزنگ (آلیاژ آهن و کروم با نسبت هفت به یک) مانعی برای رشد باکتری‌ها ایجاد نمی‌کند.

با ظهور دنیای مدرن، استفاده از مس به تدریج رنگ‌و‌بوی صنعتی گرفت و اگر چه امروزه به عنوان یک رسانایِ الکتریکی عالی به شکل گسترده‌ای در صنایع مختلف به ویژه در تولید‌و‌توزیع برق و همین‌طور حمل‌و‌نقل به کار گرفته می‌شود، اما کارکرد قدیمی خود را تقریباً از دست داده است. ظروف و سطوح مدرن از موادی مانند پلاستیک، شیشه، چینی و سفال، آلومینیوم و فولاد زنگ‌نزن[۶]stainless steel ساخته می‌شوند. دستگیره‌های برنجی دیگر کمتر استفاده می‌شوند و معماران و طراحان مدرن از مواد دیگری که عمدتاً ارزان‌تر هستند استفاده می‌کنند.

آیا همه‌گیری کووید-۱۹ فرصت مجددی برای احیای فرهنگ استفاده از مس نیست؟ به خصوص در اماکن عمومی، دستگیره‌ها، میلهٔ حامل پله‌ها، فضای داخلی آسان‌سورها، سطوح پرتماس در بیمارستان‌ها و حتی شاید خانه‌ها.

البته تردیدی نیست که بازگشت مجدد مس و آلیاژهای مسی به عرصهٔ عمومی باید به صورت سنجیده و مناسبی انجام شود تا همهٔ‌ جنبه‌های استفاده از آن‌ها مورد توجه قرار گیرند. به عنوان مثال: (۱) سطوح مسی صرفاً به کاهش میزان برخی آلودگی‌ها کمک می‌کنند و در ضمن به آهستگی این کار را انجام می‌دهند (مثل الکل فوری ضدعفونی نمی‌کنند)، در نتیجه باید به عنوان مکمل و نه جایگزین شیوه‌های مرسوم ضدعفونی تلقی شوند؛ (۲) مس و اکسیدهای مس می‌توانند سمی باشند؛ (۳) استفاده بیش از حد از سطوح مسی ممکن است به تدریج به شکل‌گیری باکتری‌ها و ویروس‌های مقاوم نسبت به مس بیانجامد؛ (۴) آلیاژهای مسی می‌توانند حاوی فلزات سنگین یا سمی مانند سرب باشند که ممکن است کاربرد این نوع آلیاژها را به بعضی موارد خاص محدود کند؛ (۵) مس فلز نسبتاً گرانی است که هم‌اکنون نیز مصارف فراوانی دارد و باید با نهایت کارآیی از آن استفاده نمود.

 

منبع: برداشت آزاد از منابع پراکنده،‌ ولی عمدتاً بر اساس این یادداشت.


  1. brass 

  2. bronze 

  3. cupronickel 

  4. copper-nickel-zinc 

  5. Aphrodite 

  6. stainless steel 

فراموش نکن که می‌میری: افکاری نامحبوب دربارهٔ ویروس کرونا

آقای کرگ مورای که مدت‌هاست نوشته‌های او را دنبال می‌کنم و در بسیاری از موارد دیدگاه‌هایش را می‌پسندم، اخیراً یادداشتی نوشته با عنوان «فراموش نکن که می‌میری: افکاری نامحبوب دربارهٔ ویروس کرونا» که به اختصار ترجمه می‌کنم.

[آقای مورای با اشاره به یکی از عکس‌های خانوادگی‌اش که خود و سه برادر و خواهرش را نشان می‌دهد و می‌گوید:] مادرم همیشه از این‌که ما بچه‌ها چقدر در این عکس خوب و شاداب هستیم تعجب می‌کرد. این عکس در روزهایی گرفته شده که مدارس بریتانیا به خاطر شیوع آنفلوآنزای هنگ‌کنگی (H3N2) تعطیل بودند. این آنفلوآنزا در سال‌های ۱۹۶۸ و ۱۹۶۹ شایع شد و چیزی بین یک تا چهار میلیون نفر را در سراسر جهان کشت.

اگر ویروس کرونای جدید در سال ۱۹۶۸، یعنی حدود ۵۰ سال پیش پدیدار شده بود، با نامی جز «آنفلوآنزا» معرفی نمی‌شد— شاید هم به آن آنفلوآنزای ووهانی می‌گفتند. آنفلوآنزای هنگ‌کنگی هم شباهت زیادی به کووید-۱۹ داشت، یعنی بسیار مسری بود و میزانِ مرگ‌و‌میرِ[۱]mortaility rate نسبتاً کمی داشت. همه‌گیری آنفلوآنزای هنگ‌کنگی حدود ۳۰٪ از جمعیتِ بریتانیا را مبتلا کرد و میزانِ مرگ‌و‌میرِ آن حدود نیم درصد (۰/۵ درصد) بود که اغلب شامل افراد مسن یا آن‌ها که دارای اختلالات سلامتی زمینه‌ای بودند می‌شد. با وجود این شباهت‌ها، بر خلاف امروز، جامعهٔ آن روزگار هراسان و وحشت‌زده نشده بود و رسانه‌ها نیز هر لحظه بر کورهٔ هیستریا و هراسِ عمومی نمی‌دمیدند. در این‌جا از خواننده‌هایم اجازه می‌خواهم که قدری «نامحبوب» باشم: «درگذشتِ فردی هشتاد و اندی ساله که به خاطر شرایطِ پیشینی‌اش چندان هم سرحال نبوده» ارزش خبری ندارد و نباید به عنوانِ اصلیِ خبرها تبدیل شود. شیوهٔ پوششِ اخبار مربوط به کرونا شهوانی، مداخله‌گرانه و نامتوازن است و برای ایجاد هیستریا طراحی شده است.

به این جمله‌ها توجه کنید: «صد در صد کسانی که به ویروس کرونا مبتلا می‌شوند خواهند مرد. صد در صد کسانی که به ویروس کرونا مبتلا نمی‌شوند نیز خواهند مرد.» اختلاف بین امید به زندگیِ میانگینِ[۲]average life expenctancy دو گروه، یعنی آن‌ها که به ویروس مبتلا می‌شوند و آن‌ها که نمی‌شوند، ناچیز است.

[در این‌جا آقای مورای توضیح می‌دهد که خودش از لحاظ وضعیتِ سلامتی در شمار افراد در معرضِ خطر است و اگر این حرف‌ها را می‌زند از سر «خودخواهی» و «خیالِ آسوده» نیست.] من اگر به کووید-۱۹ مبتلا شوم احتمالاً خواهم مرد و این امر برای من کاملاً قابل پذیرش است. زندگی من بسیار غنی و رضایت‌بخش بوده است. البته میلی به مردن ندارم—همسر و فرزندانی دارم که بسیار دوست‌شان می‌دارم و در عرصهٔ سیاست نیز میدان‌هایی هستند که هنوز می‌خواهم در آن‌ها مبارزه کنم. اما انسان‌ها قرار نیست برای همیشه زندگی کنند و یک روز نیز لحظهٔ موعودِ من فرا خواهد رسید.

اما چیزی که مرا خیلی نگران می‌کند شیوهٔ واکنشِ عمومی به ویروس کرونا است. به نظر می‌رسد این واکنش‌ها نشانهٔ این باور است که مرگ نوعی انحراف و اختلال است و نه بخشی طبیعی از نظامِ جهان. جمعیتِ افزایندهٔ انسان‌ها به شکلی اجتناب‌ناپذیر نسبت به بیماری‌ها آسیب‌پذیرتر می‌شود. همان‌طور که شاهد اثراتِ ویران‌گر آدم‌ها بر محیطِ پیرامون هستیم، برای من واقعاً این سؤال مطرح است که پیش‌فرض‌های بنیادی و اهدافِ انسانِ معاصر چیست؟ آیا ما واقعاً معتقدیم که علومِ پزشکی می‌توانند و باید بتوانند همهٔ بیماری‌ها را حذف کنند؟ دانشمندانِ زیادی در تلاش برای یافتن راهی برای جلوگیری از فرایندِ پیر شدن هستند و بودجه‌های کلانی نیز صرف این نوع تحقیقات می‌شود. این ایده البته برای ثروتمندانِ غربی جذاب است و به همین دلیل هم پولی که برای جلوگیری از پیری خرج می‌شود بیشتر از پولی است که برای مبارزه با مالاریا و سایر بیماری‌های حاره‌ای صرف می‌شود. اما انتهایِ این مسیر کجاست؟ آیا واقعاً می‌خواهیم به جایی برسیم که در بخش‌های ثروتمندِ جهان همهٔ افراد صد سال یا بیشتر عمر کنند؟ چنین چیزی چه تأثیری بر سایرِ افرادِ جامعه می‌گذارد و چه معنایی برای اقتصاد عمومی جهان، به ویژه از لحاظ تخصیص منابع محدودی نظیر غذا و مسکن برای بخشِ بزرگ‌تری از جمعیتِ جهان دارد؟

ریشهٔ هراسِ عمومی ایجاد شده پیرامونِ ویروس کرونا را باید در این باور عمومی دانست که گونهٔ انسان را بخشی از یک اکولوژیِ وسیع‌تر در نظر نمی‌گیرد. همین‌طور انکار این واقعیت که بیماری و مرگ واقعیت‌هایی بنیادی هستند که انسان‌ها باید یاد بگیرند با آن‌ها کنار بیایند. اما اجازه دهید کمی خیالِ آن دسته از دوستانی که تحتِ تأثیر این هراسِ عمومی قرار گرفته‌اند را راحت‌ کنم. من هیچ تردیدی ندارم که آمارهای مربوط به میزانِ مرگ‌و‌میرِ ویروس کرونا اغراق‌آمیز هستند. این‌ها مبتنی بر برون‌یابی از آمار افرادی هستند که آزمونِ ابتلا به کرونا را داده‌اند. اما تعداد بسیار بیشتری از افراد در سراسرِ جهان به این بیماری مبتلا شده‌اند، منتها این بیماری در آن‌ها به صورت یک سرما‌خوردگی ساده بروز کرده و چه بسا اصلاً متوجه ابتلا به آن هم نشده باشند. میزانِ مرگ‌و‌میر آنفلوآنزای هنگ‌کنگی نیم درصد بود و من فکر می‌کنم در نهایت، میزانِ مرگ‌و‌میرِ کووید-۱۹ نیز بسیار شبیه همین باشد. تنها فرق اساسیِ کووید-۱۹ با یک آنفلوآنزای معمولی این است که مسری‌تر است و با سرعتِ بیشتری همه‌گیر می‌شود.

دست‌هایتان را مرتب بشویید، دستما‌ل‌ها را در سطل زباله بیاندازید، چیزها را تمیز نگاه دارید. پیرامون کسی که آنفلوآنزا گرفته نپلکید. هر جا لازم بود از مزایای پزشکی بهره‌مند شوید. از این فکر که برخی افراد بیمار، به خصوص اگر مسن هم باشند، ممکن است فوت شوند شوکه نشوید. ما در شمارِ خدایان نیستیم، بلکه موجوداتی فانی هستیم. باید با این واقعیت کنار بیاییم.

مرگ هر انسانی یک تراژدیِ فردی است. من برای همهٔ داغ‌داران آرزوی آرامش و تسلی می‌کنم و به هیچ وجه نمی‌خواهم اندوهِ ناشی از درگذشت هیچ انسانی، در هر سنی، را ناچیز بشمارم. خودِ من اخیراً مادرم را از دست دادم. به ویژه از دست دادن حتی تعداد قلیلی کودک بسیار دردناک است. تسلیتِ عمیق و صمیمانهٔ من برای همهٔ سوگواران است و سلامِ گرم من به همهٔ آن‌ها که بیمار یا نگرانند. اما در نظر داشتنِ جایگاهِ واقعی انسان در عرصهٔ گیتی به سوگواری و تاب‌آوری کمک می‌کند. امیدوارم مردم رویکردِ سنجیده‌تری را نسبت به کووید-۱۹ در پیش بگیرند.


  1. mortaility rate 

  2. average life expenctancy 

کمی دربارهٔ آغازِ کرونای جدید

اطلاعات زیر عمدتاً توسط یکی از وبلاگ‌هایی که دنبال می‌کنم دربارهٔ ویروس کرونا منتشر شده که به صورت خلاصه ترجمه و بازنشر می‌کنم. نویسندهٔ این وبلاگ یک نظامیِ بازنشستهٔ آمریکایی است و این اطلاعات را در یک جلسهٔ خصوصی آموزشی آموخته است. مطلب کامل‌تر را این‌جا مطالعه کنید. برخی قسمت‌ها را خلاصه کرده‌ام، و برعکس، برخی اطلاعات را با مراجعه به بولتن‌های خبری Promed و مراجعه به تاریخ‌نگاری مطالب گزارش شده در آن تکمیل کرده‌ام.

اولین زنگ خطر مربوط به کرونای جدید (ویروسی که بیماری کووید-۱۹[۱]COVID-19 را ایجاد می‌کند) را پزشکی در شهر ووهان چین به صدا در آورد (۳۰ یا ۳۱ دسامبر). او در بولتنِ خبری بین‌المللی «پرومِد» (Promed) مطرح کرد که چند ده مورد ذات‌الریهٔ حاد مرتبط با یکی از بازارهای تره‌بار که محل فروش محصولاتِ غذایی تازه و باز نظیر سبزیجات، ماهی و غیره است[۲]Huanan Seafood Wholesale Market مشاهده شده که در بیمارستان تحت درمان هستند (و در محل جداگانه‌ای قرنطینه شده‌اند). همان روز مقامات شهر ووهان نیز خبر مشابهی را تأیید کردند و به مقامات هنگ‌کنگی و سازمان بهداشت جهانی نیز خبر داده شد. در تاریخ ۱ ژانویهٔ ۲۰۲۰ بازارِ تره‌بار مذکور با دستور مقامات شهر ووهان تعطیل شد. از همان ابتدا فرضیهٔ اصلی این بود که این عامل بیماری‌زای جدیدی است و سارس یا سایر ویروس‌های شناخته‌شده نیست.

یک آزمایشگاهِ استرالیایی متخصص در شناسایی ویروس‌های جدید نمونه‌هایی از شهر ووهان تهیه کرد و برای بررسی به استرالیا برد. با وجود ضرورت طی کردن مراحل اداری لازم برای نمونه‌برداری و خروج نمونه‌ها از چین این کار نسبتاً سریع انجام شد. حوالی ۱۰ ژانویه محققان استرالیایی (و چند مرکز تحقیقاتی دیگر) به این نتیجهٔ قطعی رسیدند که این ویروس جدید است. در ۱۴ ژانویه چین غربال‌گریِ افراد برای شناسایی موارد دارایِ تب شروع کرد[۳]screening for fever. خلاصه این‌که تا آن‌جا که به قضیهٔ هشدار، شناسایی ویروس جدید و اقدامات اولیه مربوط می‌شود مجموعاً محققان، مقامات چینی و سازمان بهداشت جهانی بسیار سریع اقدام کردند.

داستانِ همه‌گیری اندکی فرق می‌کند، چرا که احتمالاً ویروس جدید به صورت پنهان از یکی دو ماه قبل (ماه‌های اکتبر و نوامبر) در منطقه پخش شده بوده و دیگر امکان جلوگیری از انتشار اولیهٔ آن به روش‌های ساده وجود نداشت. در ضمن، وفاق عمومی کنونی بر این است که منشاء این ویروس حقیقتاً یکی از بازارهای تره‌بار در ووهان بوده، جایی که در آن خفاش‌های خوراکیِ معروف هم فروخته می‌شده‌اند. مبتلایان اولیه همه مردانی بوده‌اند که در این بازار کار می‌کرده‌اند. علت ابتلای بیشتر مردان این نبوده که ویروس روی زن‌ها موثر نیست، بلکه صرفاً این بوده که تعداد زن‌های شاغل در این بازار کم بوده است. روی زمین و سطوحِ بازارِ تره‌بارِ دیگری در ووهان نیز مقادیر زیادی از این ویروس پیدا شده است. تره‌بارِ اولیه بعد از ضدعفونی کامل، تخریب شده است. با توجه به همهٔ این شواهد، نظریه‌های مربوط به «مصنوعی بودن» این ویروس (مثلاً نظریه‌های مربوط به ارتباط آن با تحقیقات مربوط به جنگ‌افزارهای بیولوژیکی) ضعیف‌ هستند.

بهترین و موثرترین راه پیش‌گیری از ابتلا به کووید-۱۹ این است که «دست‌هایتان را مرتب با آب و صابون بشویید و به صورت‌تان دست نزنید.» بنا به برخی گزارش‌ها ویروس می‌تواند تا ۹ روز روی سطح‌ها باقی بماند. بنابراین به چیزهایی مثل دستگیرهٔ در، دکمهٔ آسانسور، چرخ‌های خرید در فروشگاه‌ها و غیره دست نزنید و اگر دست زدید، به صورت‌تان دست نزنید و در اولین فرصت دست‌‌هایتان را بشویید. ویروس نمی‌تواند از طریق پوستِ خشک وارد بدن شود، اما اگر چشم‌هایتان را بمالید، ویروس می‌تواند از طریقِ بافتِ مرطوب چشم وارد بدن شود. فضولات انسانی نیز می‌توانند روشِ انتقال باشند: توالت‌ها را تمیز نگاه‌ دارید. استفاده از ماسک به غیر از مواردِ ویژه ضروری نیست.


  1. COVID-19 

  2. Huanan Seafood Wholesale Market 

  3. screening for fever