آقای کرگ مورای که مدتهاست نوشتههای او را دنبال میکنم و در بسیاری از موارد دیدگاههایش را میپسندم، اخیراً یادداشتی نوشته با عنوان «فراموش نکن که میمیری: افکاری نامحبوب دربارهٔ ویروس کرونا» که به اختصار ترجمه میکنم.
[آقای مورای با اشاره به یکی از عکسهای خانوادگیاش که خود و سه برادر و خواهرش را نشان میدهد و میگوید:] مادرم همیشه از اینکه ما بچهها چقدر در این عکس خوب و شاداب هستیم تعجب میکرد. این عکس در روزهایی گرفته شده که مدارس بریتانیا به خاطر شیوع آنفلوآنزای هنگکنگی (H3N2) تعطیل بودند. این آنفلوآنزا در سالهای ۱۹۶۸ و ۱۹۶۹ شایع شد و چیزی بین یک تا چهار میلیون نفر را در سراسر جهان کشت.
اگر ویروس کرونای جدید در سال ۱۹۶۸، یعنی حدود ۵۰ سال پیش پدیدار شده بود، با نامی جز «آنفلوآنزا» معرفی نمیشد— شاید هم به آن آنفلوآنزای ووهانی میگفتند. آنفلوآنزای هنگکنگی هم شباهت زیادی به کووید-۱۹ داشت، یعنی بسیار مسری بود و میزانِ مرگومیرِ نسبتاً کمی داشت. همهگیری آنفلوآنزای هنگکنگی حدود ۳۰٪ از جمعیتِ بریتانیا را مبتلا کرد و میزانِ مرگومیرِ آن حدود نیم درصد (۰/۵ درصد) بود که اغلب شامل افراد مسن یا آنها که دارای اختلالات سلامتی زمینهای بودند میشد. با وجود این شباهتها، بر خلاف امروز، جامعهٔ آن روزگار هراسان و وحشتزده نشده بود و رسانهها نیز هر لحظه بر کورهٔ هیستریا و هراسِ عمومی نمیدمیدند. در اینجا از خوانندههایم اجازه میخواهم که قدری «نامحبوب» باشم: «درگذشتِ فردی هشتاد و اندی ساله که به خاطر شرایطِ پیشینیاش چندان هم سرحال نبوده» ارزش خبری ندارد و نباید به عنوانِ اصلیِ خبرها تبدیل شود. شیوهٔ پوششِ اخبار مربوط به کرونا شهوانی، مداخلهگرانه و نامتوازن است و برای ایجاد هیستریا طراحی شده است.
به این جملهها توجه کنید: «صد در صد کسانی که به ویروس کرونا مبتلا میشوند خواهند مرد. صد در صد کسانی که به ویروس کرونا مبتلا نمیشوند نیز خواهند مرد.» اختلاف بین امید به زندگیِ میانگینِ دو گروه، یعنی آنها که به ویروس مبتلا میشوند و آنها که نمیشوند، ناچیز است.
[در اینجا آقای مورای توضیح میدهد که خودش از لحاظ وضعیتِ سلامتی در شمار افراد در معرضِ خطر است و اگر این حرفها را میزند از سر «خودخواهی» و «خیالِ آسوده» نیست.] من اگر به کووید-۱۹ مبتلا شوم احتمالاً خواهم مرد و این امر برای من کاملاً قابل پذیرش است. زندگی من بسیار غنی و رضایتبخش بوده است. البته میلی به مردن ندارم—همسر و فرزندانی دارم که بسیار دوستشان میدارم و در عرصهٔ سیاست نیز میدانهایی هستند که هنوز میخواهم در آنها مبارزه کنم. اما انسانها قرار نیست برای همیشه زندگی کنند و یک روز نیز لحظهٔ موعودِ من فرا خواهد رسید.
اما چیزی که مرا خیلی نگران میکند شیوهٔ واکنشِ عمومی به ویروس کرونا است. به نظر میرسد این واکنشها نشانهٔ این باور است که مرگ نوعی انحراف و اختلال است و نه بخشی طبیعی از نظامِ جهان. جمعیتِ افزایندهٔ انسانها به شکلی اجتنابناپذیر نسبت به بیماریها آسیبپذیرتر میشود. همانطور که شاهد اثراتِ ویرانگر آدمها بر محیطِ پیرامون هستیم، برای من واقعاً این سؤال مطرح است که پیشفرضهای بنیادی و اهدافِ انسانِ معاصر چیست؟ آیا ما واقعاً معتقدیم که علومِ پزشکی میتوانند و باید بتوانند همهٔ بیماریها را حذف کنند؟ دانشمندانِ زیادی در تلاش برای یافتن راهی برای جلوگیری از فرایندِ پیر شدن هستند و بودجههای کلانی نیز صرف این نوع تحقیقات میشود. این ایده البته برای ثروتمندانِ غربی جذاب است و به همین دلیل هم پولی که برای جلوگیری از پیری خرج میشود بیشتر از پولی است که برای مبارزه با مالاریا و سایر بیماریهای حارهای صرف میشود. اما انتهایِ این مسیر کجاست؟ آیا واقعاً میخواهیم به جایی برسیم که در بخشهای ثروتمندِ جهان همهٔ افراد صد سال یا بیشتر عمر کنند؟ چنین چیزی چه تأثیری بر سایرِ افرادِ جامعه میگذارد و چه معنایی برای اقتصاد عمومی جهان، به ویژه از لحاظ تخصیص منابع محدودی نظیر غذا و مسکن برای بخشِ بزرگتری از جمعیتِ جهان دارد؟
ریشهٔ هراسِ عمومی ایجاد شده پیرامونِ ویروس کرونا را باید در این باور عمومی دانست که گونهٔ انسان را بخشی از یک اکولوژیِ وسیعتر در نظر نمیگیرد. همینطور انکار این واقعیت که بیماری و مرگ واقعیتهایی بنیادی هستند که انسانها باید یاد بگیرند با آنها کنار بیایند. اما اجازه دهید کمی خیالِ آن دسته از دوستانی که تحتِ تأثیر این هراسِ عمومی قرار گرفتهاند را راحت کنم. من هیچ تردیدی ندارم که آمارهای مربوط به میزانِ مرگومیرِ ویروس کرونا اغراقآمیز هستند. اینها مبتنی بر برونیابی از آمار افرادی هستند که آزمونِ ابتلا به کرونا را دادهاند. اما تعداد بسیار بیشتری از افراد در سراسرِ جهان به این بیماری مبتلا شدهاند، منتها این بیماری در آنها به صورت یک سرماخوردگی ساده بروز کرده و چه بسا اصلاً متوجه ابتلا به آن هم نشده باشند. میزانِ مرگومیر آنفلوآنزای هنگکنگی نیم درصد بود و من فکر میکنم در نهایت، میزانِ مرگومیرِ کووید-۱۹ نیز بسیار شبیه همین باشد. تنها فرق اساسیِ کووید-۱۹ با یک آنفلوآنزای معمولی این است که مسریتر است و با سرعتِ بیشتری همهگیر میشود.
دستهایتان را مرتب بشویید، دستمالها را در سطل زباله بیاندازید، چیزها را تمیز نگاه دارید. پیرامون کسی که آنفلوآنزا گرفته نپلکید. هر جا لازم بود از مزایای پزشکی بهرهمند شوید. از این فکر که برخی افراد بیمار، به خصوص اگر مسن هم باشند، ممکن است فوت شوند شوکه نشوید. ما در شمارِ خدایان نیستیم، بلکه موجوداتی فانی هستیم. باید با این واقعیت کنار بیاییم.
مرگ هر انسانی یک تراژدیِ فردی است. من برای همهٔ داغداران آرزوی آرامش و تسلی میکنم و به هیچ وجه نمیخواهم اندوهِ ناشی از درگذشت هیچ انسانی، در هر سنی، را ناچیز بشمارم. خودِ من اخیراً مادرم را از دست دادم. به ویژه از دست دادن حتی تعداد قلیلی کودک بسیار دردناک است. تسلیتِ عمیق و صمیمانهٔ من برای همهٔ سوگواران است و سلامِ گرم من به همهٔ آنها که بیمار یا نگرانند. اما در نظر داشتنِ جایگاهِ واقعی انسان در عرصهٔ گیتی به سوگواری و تابآوری کمک میکند. امیدوارم مردم رویکردِ سنجیدهتری را نسبت به کووید-۱۹ در پیش بگیرند.