تصمیمهای سیاسی و اقتصادی معمولاً مبتنی بر نوعی تفکر فایدهگرایانه[۱]utilitarianist و پیامدگرایانه[۲]consequentialist هستند. تصمیمهای ظاهراً سادهای مانند تخصیص بودجه به امنیت جادهها، خدمات درمانی، یا محیط زیست به صورت غیرمستقیم جان (یا رفاه و آسایش) عدهای را بر عدهای دیگر اولویت میبخشند. بیشتر تصمیمهای کلانی که برای مدیریت بحرانهایی نظیر کووید-۱۹ گرفته میشوند نیز منطقی مشابه دارند: «این بخش از اقتصاد را تقویت یا تعطیل کنیم یا آن بخش دیگر را؟» اما گیرندگان این نوع تصمیمها معمولاً در فاصلهای انتزاعی و نامحسوس نسبت به تکتک آدمهایی که تحت تأثیر قرار میگیرند هستند و این فاصله به آنها حاشیهٔ امنی میدهد که در سایهٔ آن میتوانند ثبات روانی خود را حفظ کنند.
ولی وقتی به واسطهٔ بحرانی نظیر کووید-۱۹ فرد مجبور میشود به شکلی ملموس و بیواسطه بین جان دو انسان دست به انتخاب بزند آن حاشیهٔ امن انتزاعی دیگر وجود ندارد. چنین تصمیمهایی میتوانند جان و روان هر انسانی را در معرض ویرانی قرار دهند.
به همین دلیل است که وقتی آن پزشک ایتالیایی میگوید «اگر بیماری که از ناراحتی شدید تنفسی رنج میبرد بین ۸۰ تا ۹۵ ساله باشد به احتمال زیاد او را درمان نمیکنیم. ما در موقعیتی نیستیم که بخواهیم دست به معجزه بزنیم.» دلم برای او و امثال او میسوزد. یک بیمار همهٔ وجودش را صرف بهبود یافتن میکند؛ یک پزشک یا پرستار که به همهٔ بیمارانش میرسد، نیک میداند که بهترین تلاشش را انجام میدهد؛ اما پزشک یا پرستاری که مدام مجبور است بین دو بیمار حاد یکی را انتخاب کند در برابر آزمونی دشوار قرار گرفته که میتواند به مرگ چیزی انسانی در قلب او یا ویرانی روان او بیانجامد.
چنین افرادی احتمالاً در برابر بزرگترین آزمون زندگیشان قرار گرفتهاند. برایشان، چه در ایتالیا باشند، چه در ایران یا هر جای دیگری در جهان، آرزوی توانایی، صبر و تحمل، و سلامتی میکنم.