امیدوارم برای شما هم واضح باشد که اوکراین صحنهٔ نزاع بین روسیه و ناتو به رهبری آمریکا است. نزاعی که زمینههای آن به سالها پیش باز میگردد و به تدریج از وضعیت غیرمستقیم و سرد به سمتِ نزاعِ مستقیم و داغ حرکت کرده است. با این حال و با وجودی که کشورهای عضو ناتو بخش قابل توجهی از توان اقتصادی-سیاسی و نظامی خود را صرفِ حمایت از اوکراین کردهاند، نزاعِ بین روسیه و ناتو هنوز از لحاظ نظامی محدود و غیرمستقیم است [اگر چه غرب از طریق تحریمهای گسترده جنگ اقتصادی تمام عیاری علیه روسیه راه انداخته است]. با توجه به این که این جنگ در درجهٔ اول برای روسیه و در درجهٔ دوم برای آمریکا و غرب جنبهٔ وجودی دارد—برای روسیه از لحاظ ملی و سرزمینی وجودی است، برای آمریکا هم از لحاظ حفظ امپراطوری جهانگسترش—و با توجه به این که به نظر میرسد وضعیتِ جنگ در اوکراین به سود روسیه در حال پیش رفتن است، احتمال درگیری مستقیم کشورهای ناتو با روسیه را نمیتوانیم نادیده بگیریم. چنین واقعهای در صورت رخ دادن چیزی جز جنگ جهانی سوم نخواهد بود. در همین رابطه سؤالهای متعددی مطرح میشوند: آیا ماجرای اوکراین به جنگ جهانی سوم بدل خواهد شد؟ در این صورت چه پیشنیازهایی برای بروز آن لازم است و وقوع آن با ظهور زودهنگام کدام نشانهها همراه خواهد بود؟ در این نوشته بخشهایی از یادداشت «تحلیل کوهِ سیاه» به عنوان «دورنماهای جنگ جهانی سوم» را به صورت آزاد به فارسی ترجمه کردهام.
دورنماهای جنگ جهانی سوم در اوکراین
هژمونی غربی از سه جنبهٔ اقتصادی، نظامی و سیاسی به سرعت در حال افول است. با این حال غرب به مدت دههها قدرتِ برتر جهانی بوده و به همین دلیل اهرمهای نیرومند، ثروت زیاد و توانمندی نظامی بالایی انباشته کرده است. در سالهای اخیر تلاش آشکار کشورهایی مانند روسیه و چین برای ایجاد یک نظم نوین چندقطبی در جهان از طریق ایجاد نهادها و ائتلافهایی مانند بریکس (BRICS) و سازمان همکاری شانگهای از دید غربیها دور نمانده است. در نتیجه محدود و ضعیف کردن چین و روسیه به عنوان محرکهای اصلی نظم چندقطبی جهانی در دستور کار آمریکاییها قرار داشته است. یکی از این استراتژیها تبدیل همه (یا تعداد هر چه بیشتری از) کشورهای اطراف روسیه و چین به واحدهای متخاصم با آنها بوده، با این امید که افزایش چنین دشمنیهایی این کشورها را دچار بحران ساخته و به فروپاشی درونی آنها از درون کمک کند.
در این نزاع کلان ژئوپولیتیکی کدام سو در نهایت پیروز خواهند شد؟ به احتمال زیاد آن طرفی که در اوکراین پیروز شود؛ چون در سال ۲۰۲۲ بسیاری از رقابتها و راهبردهای تهدیدآمیز که تا پیش از این غیرمستقیم و پنهان بودند به رقابتها و راهبردهای مستقیم و آشکار تبدیل شدند و به قول معروف پردهها فرو افتادهاند. اما بعد از گذشت تقریباً یک سال از آغاز جنگ در اوکراین—منظورم فاز اخیر با دخالت علنی و مستقیم روسیه است، و گرنه آغاز جنگ در اوکراین به دست کم سال ۲۰۱۴ باز میگردد—قاعدتاً همهٔ سازمانهای اطلاعاتی و رهبران سیاسی غرب متوجه شدهاند که اوکراین شکست خواهد خورد و همراه با آن نظم تکقطبی جهانی با محوریت آمریکا به پایان خواهد رسید.
اما پایان نظم تکقطبی لزوماً به معنای پایان آمریکا نیست: آمریکا میتواند به یک قدرت معمولی بزرگ تبدیل شود که در نظم چندقطبی جدید نقش مهمی بازی میکند. در حال حاضر، رهبران سیاسی حاکم بر آمریکا در برابر یک دوراهی سرنوشتساز قرار دارند. یا (۱) مشارکت در ایجاد نظم چند قطبی جهان را میپذیرند که در این صورت شاهد شکلگیری نهادهای بینالمللی نوینی خواهیم بود که کشورهای غربی و به ویژه آمریکا دیگر در آنها امتیاز ویژهای ندارند، و یا (۲) تصمیم میگیرند در برابر این نظم چند قطبی بایستند که در این صورت مانع از شکلگیری آن نمیشوند، اما میتوانند بلوک خودشان را ایجاد کنند. در این صورت شاهد شکلگیری همزمان دو نظم رقیب در سطح جهان خواهیم بود. در یک سو آمریکا و کشورهای غربی خواهند بود و در سوی دیگر کشورهای عضو بریکس و سازمان همکاری شانگهای. هر دو بلوک برای جذب کشورهای خارج از این دو بلوک رقابت خواهند کرد تا جایی که کموبیش همهٔ کشورهای جهان توسط این یا آن بلوک یارکشی شوند. متأسفانه این طور به نظر میرسد که انتخاب نهایی رهبران آمریکا گزینهٔ دوم خواهد بود که گزینهٔ بدتر برای عمدهٔ کشورهای جهان است.
جانور زخمی
به احتمال زیاد غربیها انتظار نداشتند جنگ روسیه-اوکراین این طور پیش برود. انتظار اولیهشان این بود که اوکراین به سرعت سقوط میکند و در این صورت هدفشان این بود که جنگ را به سمت عملیات پارتیزانی ببرند. اما بعد که دیدند تهاجم روسیه از نوع کلاسیک و راهبردی نیست، بلکه عملیاتی ویژه و از لحاظ نظامی محدود است [آن را به ضعف روسیه تعبیر کردند و] چنین نتیجه گرفتند که غرب حتماً پیروز خواهد شد. اما هر دو انتظار نادرست بود. نه روسیه در روزهای نخست جنگ پیروز شد و نه در نهایت شکست خواهد خورد. در واقع روسیه در حال شکست دادن همهٔ ارتشها و اقتصادهای غربی در اوکراین است. چه کسی فکرش را میکرد؟
آمریکاییها به نقش جدید خودشان [در بلوک غربی جدید] واقف هستند. به همین دلیل با وابسته کردن کامل اروپا به خود از طریق صنعتیزُدایی طی یک دههٔ آینده در حال آماده کردن خود هستند. همین برنامه را برای سایر مستعمرههایشان شامل کانادا، استرالیا، ژاپن، کرهٔ جنوبی و غیره دارند.
ولی مشکل در همینجاست. از آنجا که آمریکاییها میدانند در حال تبدیل شدن از «ابرقدرت جهانی» به «یک کشور قدرتمند معمولی» هستند با سندروم ویژهای مواجه هستند. وقتی اوضاع خوب است، همه راضی و خوشحالند و در ادعای موفق بودن از یکدیگر سبقت میگیرند. اما وقتی اوضاع بد میشود این روند بر عکس میشود. هر کس سعی میکند دیگری را سرزنش کند. وضعیت کنونی آمریکا چنین است.
مسیر حرکت آمریکا به سوی آینده تحت تأثیر یک نیرو نیست. اُلیگارشی حاکم (سیاستمداران صرفاً مجری برنامههای الیگارشی هستند) دقیقاً نمیداند در کدام مسیر باید حرکت کند. بعضی جریانها در رهبری سیاسی آمریکا گزینهٔ اول یعنی دور شدن از امپراطوریگرایی و حرکت به سمت نظم چندقطبی جهانی را ترجیح میدهند. اما جریانهایی هم هستند که حاضرند برای حفظ نظم آمریکامحور بجنگند. متأسفانه اکثریت طبقهٔ حاکم گزینهٔ دوم را ترجیح میدهند. و به همین دلیل است که آمریکای امروز شبیه یک جانور زخمی رفتار میکند و همهٔ کسانی که پیرامونش هستند را گاز میگیرد و زخمی میکند. این وضع برای نوع بشر بسیار خطرناک است. یک اشتباه میتواند به مرگ همگان بیانجامد.
این چیزی است که در اوکراین شاهدش هستیم. به غیر از سلاحهای هستهای، همهٔ انواع سلاحها به اوکراین ارسال خواهد شد تا توسط معدود اوکراینیهای کارآمدی که هنوز باقی ماندهاند به کار گرفته شوند. و روسیه واکنش تندی نسبت به ارسال این همه سلاح از خود نشان نخواه داد، و به سیاست مدیریت تشدید[۱]Escalation management خود ادامه خواهد داد. با این کار اگر چه روسها چند هزار سرباز بیشتر کشته خواهند داد، اما در عوض جهانیان زنده میمانند. مدیریت خشم این جانور زخمی [آمریکا] و محدود نگاه داشتن آن به عهدهٔ روسیه و سایر جوامع متمدن است تا ما شاهد به کار گرفته شدن سلاحهای اتمی و آغاز جنگ جهانی سوم نباشیم. به این علت است که روسیه حاضر است چندین ضربهٔ محکم دریافت کند، ولی به صورت مستقیم به آمریکا و ناتو پاسخ ندهد.
چالش روسیه
چالش روسیه این است که بتواند بدون شدت بخشیدن بیشازحد جنگ در اوکراین و تحریک غرب به واکنشی که میتواند به بروز جنگ جهانی سوم بیانجامد پیروز شود. تا جایی که به ارتشهای اوکراین و روسیه مربوط میشود در حال حاضر ظرفیت تشدیدی وجود ندارد، چون ارتش اوکراین به زودی (شاید تا پایان تابستان ۲۰۲۳) از بین میرود. اما آمریکاییها شاید تصمیم بگیرند ارتشهای اروپایی را به مثابه نیروهای نیابتی نوینی قربانی کنند—بدون دخالت مستقیم نیروهای آمریکایی. احتمال چنین رویدادی بسیار کم است، اگر چه نمیتوان آن را ناممکن دانست. به عنوان مثال میتوانیم سناریویی را تصور کنیم که در آن لهستان و برخی کشورهای اروپایی نیروهایشان را با هدف پاسداری از مناطق غربی اوکراین، اودسا و کیف وارد این کشور کنند [در صورتی که این کار بدون توافق علنی یا پنهانی با روسیه انجام شود]. در این صورت به کمک سازماندهی عملیات پرچم دروغین درون مرزهای اروپا و ناتو و کارزار کلان رسانهای میشود بخشهای تندروتر جوامع اروپایی را برای جنگ علیه روسیه بسیج کرد. این سناریوی مطلوبی نیست و درست به همین دلیل روسیه باید «مدیریت تشدید» کند.
با این که من فکر نمیکنم این سناریو رخ دهد، اما با در نظر گرفتن این که آمریکا در وضعیت «جانور زخمی» قرار دارد رفتار آن غیرقابلپیشبینی است و معمولاً به سمت بالابردن مبلغ شرطبندی حرکت میکند. بنابراین هیچ گزینهای را نمیتوانیم به کلی حذف کنیم. فهرست زیر برخی از مهمترین رویدادهایی هستند که در صورت رخ دادن به معنای عبور برگشتناپذیر از آستانهٔ جنگ جهانی سوم خواهند بود:
- – تلاش آشکار در کشورهای بزرگ اروپایی برای بسیج عمومی (سربازگیری).
- – حرکت آشکار یا پنهان کشورهای بزرگ اروپایی به سوی اقتصاد جنگی.
- – افزایش نیروهای بسیجشدهٔ روسی از مرز یک و نیم میلیون نفر. توجه کنید من دربارهٔ ارتش زمان صلح روسیه صحبت نمیکنم؛ منظورم میزان افزایش آن از طریق بسیج است.
- – از بین رفتن لحن آرام ولادیمیر پوتین برای مدتی طولانی و چه بسا حضور او با چهرهٔ عصبانی در عرصههای رسانهای. نسخهٔ خفیف این را در رفتار او بین نوامبر ۲۰۲۱ تا فوریهٔ ۲۰۲۲ دیدیم.
- – حضور فعال و رسمی نیروهای ناتو در جنگ علیه روسیه [توجه کنید که نیروهای ناتو هماکنون نیز به صورت غیررسمی در اوکراین حضور دارند؛ اما این با حضور رسمی فرق میکند].
- – قطع رابطهٔ رسمی روسیه و کشورهای اصلی ناتو و خروج کامل دیپلماتها و خدمهٔ کنسولگریها از این کشورها.
- – قطع رابطهٔ کامل اقتصادی بین روسیه و کشورهای اصلی ناتو.
- – خروج روسیه از برخی بازارهای جهانی غیرحیاتی بدون دلیل آشکار.
- – خروج روسیه از سوریه.
- – بسیج کامل در روسیه؛ چه به صورت آشکار و چه نهان.
- – خروج آمریکاییها از منطقههای مهم اصلی جهان بدون دلیل واضح. مثلاً خروج ناگهانی نیروهای آمریکایی شامل نیروی دریایی آن از خاورمیانه. آمریکاییها تا حد امکان نیروها، تجهیزاتشان و پایگاههایشان در سطح جهان را از دسترس حملات روسها خارج خواهند کرد.
اما علت این که فکر میکنم جنگ جهانی سوم رخ نخواهد داد (یعنی موارد بالا نیز طبعاً رخ نمیدهند) عوامل مهم زیر است:
- – سرمایهٔ انسانی اوکراین برای سربازگیری بیشتر به شدت تحلیل یافته و به زودی به کلی پایان خواهد یافت.
- – اروپاییها طی دهههای گذشته نظامیزدایی شدهاند و تا پایان جنگ در اوکراین نظامیزداییتر هم خواهند شد. به عبارت دیگر اروپاییها توان نظامی بزرگی که بشود آن را علیه روسیه به کار گرفت ندارند.
- – آمریکاییها تجهیزات نظامیشان را روی خود آمریکا یا آسیا متمرکز خواهند کرد. اروپا اهمیت خود را از دست داده و به تبع آن میزان التزام آمریکاییها در قابل ناتو تقلیل یافته است.
- – بر اساس بند ۵ پیمان دفاعی ناتو در صورتی که به یکی از اعضای پیمان حمله شود، سایر اعضا باید با هم مشورت کنند و تصمیم بگیرند که آیا از آن عضو دفاع بکنند و به چه نحوی. بعضی از دولتهای عضو ناتو ممکن است فقط تجهیزات پزشکی ارسال کنند. بعضی دیگر ممکن است هیچ کاری نکنند. این موضوع شامل آمریکا نیز میشود که به نظر من برای دفاع از کشورهای اروپای شرقی چندان خودش را به زحمت نخواهد انداخت. ولی اوضاع برای کشورهای اروپایی مرکزی یا غربی میتواند متفاوت باشد، چون آمریکا مایل است آنها صنایع خود را با تکیه بر منابع و صنایع آمریکایی احیا کنند و در نتیجه به آنها احتیاج دارد.
- – تا پایان جنگ در اوکراین، ناتو به یک واژهٔ چهارحرفی که روی کاغذی نوشته شده تقلیل یافته است. این طور به نظر من میرسد که شاخهٔ نظامی ناتو به زودی جمع خواهد شد. آنچه از آن میماند باشگاهی است که اعضای آن به صورت منظم با هم ملاقات میکنند تا در جهانی موازی تهدیدهایی علیه روسیه صادر کنند.
از شما میخواهم که هدف نهایی روسیه را به خاطر داشته باشید. هدف نهایی روسیه برقراری امنیت راهبردی خودش از جهت غرب است و این کار را با وادار ساختن غرب به پذیرش معاهدهٔ نوینی برای امنیت اروپا انجام خواهد داد. این کار یا به صورت داوطلبانه انجام میشود یا به قهر که میتواند ماهیت نظامی، اقتصادی یا انقلابی داشته باشد. این موضوع را فراموش نکنید. در صورتی که روسیه در این مسیر شکست بخورد همهٔ ما خواهیم مرد. به عبارت دیگر، کسانی که برای شکست روسیه ثانیهشماری میکنند و از تصورش به شوق میآیند، در واقع در انتظار مرگ خودشان [به واسطهٔ بروز جنگ جهانی سوم] هستند.
Escalation management ↩