تأثیرِ فنآوریهای جدید بر جامعه همگن نیست. برخی گروهها بیشتر از سایرین از آن بهره میبرند؛ گاهی هم آمدن یک فنآوری گروههایی را دچار زیان و خسارت جدی میکند. در این صورت طبیعی خواهد بود اگر صدای بازندگان بلند شود. این مخالفت میتواند شکلهای مختلفی داشته باشد. برخی نظریهپردازی میکنند، برخی به شیوههای مدنی مخالفت، برخی هم که کارد به استخوانشان رسیده به خشونت متوسل میشوند.
لُودایتها[۱]Luddites گروهی از کارگران صنعت نساجی در بریتانیای اوایلِ قرن نوزدهم بودند که احساس کرده بودند ماشینآلاتِ جدیدِ خودکار، جای شغلهای آنها را خواهند گرفت؛ چون کارگران بیتجربه و کممهارت نیز میتوانستند با آنها کار کنند. آنها با هدف متوقف کردن روند یاد شده، تعدادی از کارخانهها و ماشینآلات نساجی را به آتش کشیدند و تخریب کردند. جنبش آنها توسط دولت بریتانیا سرکوب شد، اما نام آنها مرادفِ مخالفت با فنآوری شده و گاه برای تحقیر منتقدان فنآوریهای جدید نیز به کار گرفته میشود. اَشکال امروزیتر این نگرش را نولُودیسم[۲]Neo-Luddism مینامند. نولُودیستها نگران تأثیر فنآوریهای جدید بر افراد، اجتماعها و محیط هستند. آنها میگویند باید به اصل احتیاط[۳]precautionary principle توجه کنیم و تا وقتی که تأثیراتِ نامعلوم فنآوریهای جدید مشخص نشده، نباید آنها را در جامعه ترویج کنیم.
بخش بزرگی از درآمد شرکتهای اینترنتی از طریق آگهی است. اما میلیونها نفر از کاربران علاقهای به دیدن آگهی ندارند و با نصب افزونههای ضدآگهی[۴]Ad-blocking مانع از نمایش آنها میشوند. به چشم شرکتهایی نظیر گوگل و فیسبوک، آنها نولُودایتهایی هستند که میخواهند جلوی تبلیغات هدفمند[۵]Targeted advertising را بگیرند. تعداد نسبتاً اندک، اما روزافزونی از افراد جامعه به این نتیجه میرسند که حضور دائمی تلفنهای همراه، اینترنت و انواع صفحهٔ نمایش، مخل آسایش روانی آنهاست. بعضی در ساعتها یا روزهای معینی روزهٔ تلفن یا روزهٔ اینترنت میگیرند. اینها لزوماً فیلسوف نیستند، بلکه همه نوع آدمی بینشان پیدا میشود. خیلی از پدر و مادرها سعی میکنند دسترسی کودکانشان به تلفنهای همراه و صفحههای لمسی را محدود کنند و اینجا یا آنجا زمزمههای پراکندهای با نامهایی شبیهِ زندگی آهسته، فنآوری آهسته، خانوادهٔ آهسته، مطالعهٔ آهسته و غیره شنیده میشود. تعداد کسانی که زندگی در اجتماعهای «جدا از شبکه»[۶]off-grid یا «اکو-دهکده»[۷]eco-village را تجربه میکنند در حال رشد است. فصل مشترک این ابتکارعملها—صرفنظر از میزان موفقیتشان—این است: کمتر، آهستهتر، ملایمتر!
لُودایتها صرفاً نگران شغل و معیشتشان بودند و اگر فنآوریهای آن روزگار را خطری برای خود نمیدیدند، آنطور اعتراض نمیکردند. اعتراض تاکسیرانهای اروپایی به اوبر[۸]Uber یا تاکسیرانهای ایرانی به اسنپ و تاپسی را هم باید از همین منظر تفسیر کرد. این اعتراضها در کلمبیا به درگیری با پلیس انجامید. در ژوهانسبورگ دو خودروی اوبر به آتش کشیده شدند و سی تاکسیران معترض بازداشت شدند. تصور کنید فنآوری جدیدتری نظیر خودروهای بدون سرنشین به بازار بیاید. عدهای از این تحول سود خواهند برد و تعدادی شغل در حوزههای روباتیک، هوش مصنوعی، یادگیری ماشینی و غیره ایجاد میشود. اما رانندههای حرفهای، به خصوص آنها که در سنین میانسالی یا بالاتر هستند، بازنده خواهند بود. آنها نمیتوانند با سرعت کافی خودشان را با شرایط جدید تطبیق دهند و با رقبای جوانتر که دارای مهارتهای مناسب هستند رقابت کنند. آیا انتظار داریم سکوت کنند؟
طی چند سال، تد کزینسکی[۹]Ted Kaczynski شانزده بمب به مراکز مختلف ارسال کرد، سه نفر را کشت و دهها نفر را مجروح نمود. او که درسخواندهٔ هاروارد بود و مدتی نیز در برکلی تدریس کرده بود، به تدریج در باور خود که فنآوریهای جدید ویرانگر تمدن هستند رادیکال شده بود. او تنها نبود. هر ماه شاهد نمونههای کوچک و بزرگی از این نوع اعتراضهای خشونتبار هستیم. وقتی افراد به این نتیجه برسند که ماشینها رهاییبخش نیستند، بلکه باعث افت شرایط زندگی و سرکوب میشوند، ممکن است دست به هر اقدامی بزنند. اگر حتی بخشی از وعدههای فنآورانهٔ جدید محقق شود، میتوانیم مطمئن باشیم که لُودایتها باز خواهند گشت و دولتها نامشان را کنارِ آشوبگران و تروریستها خواهند نوشت. هیچکس خشونت و تخریب اموال خصوصی و عمومی را دوست ندارد. لُودایتهای قرن نوزدهم موفق نشدند؛ خشونت کورِ لُودایتهای امروز هم ختم به خیر نمیشود. اما در جهان فنآورانهای که سرعت، دین و دنیای انسانها را شکل میدهد، اندکی لُودایت بودن نشانهٔ سلامتی روان است؛ نجوایی مهربان که بگوید «لطفاً اندکی کمتر، آهستهتر، ملایمتر!»