خیلی از آدمهای جدید علاقهٔ خاصی به فنآوریهای جدید دارند. فنآوری را نشانهٔ تجدد و پیشرفت میدانند؛ گاهی وقتها تنها نشانهٔ آن. اما آیا فنآوریهای جدید همیشه خوب هستند؟ چه وقت باید به استقبالِ آنها برویم و چه وقت باید نسبت به آنها شکاک باشیم؟ اگر این سؤالها به نظرتان بیهوده یا زاید میرسند، احتمالاً شما یک فنشیفته[۱]technophile هستید. اشکالی هم ندارد. فنشیفتهها هم بخشی از جامعه هستند و نظرشان محترم است. اما این حق برایِ بقیهٔ جامعه محفوظ است که سؤالهایی که لازم میدانند را مطرح کنند.
نیلز پُستمن[۲]Nils Postman معتقد است که ما باید دستِ کم شش پرسشِ مهم را دربارهٔ هر فنآوریِ جدیدی مطرح کنیم.[۳]Postman, N., 2000. Building a Bridge to the 18th Century: How the Past Can Improve Our Future, 1 edition. ed. Vintage, New York. این پرسشها به ما کمک خواهند کرد که گفتگویِ سالمی ایجاد کنیم و تصمیمهایِ فردی و اجتماعیِ بهتری بگیریم. پرسشها، ذاتاً بیطرفند و جهتگیری یا ارزشگذاریِ معینی ندارند، اما پاسخها بسته به خاستگاهِ اقتصادی، اجتماعی یا نظری پاسخدهنده ممکن است فرق داشته باشند:
(۱) این فنآوری قرار است چه مشکلی را حل کند؟
(۲) این مشکلِ چه کسانی است؟
(۳) چه افراد یا نهادهایی ممکن است در اثرِ این فنآوری دچارِ آسیب جدی شوند؟
(۴) در اثرِ حلِ این مشکل، چه مشکلاتِ جدیدی ممکن است ایجاد شوند؟
(۵) در اثر به کارگیری این فنآوری، چه نوع افراد و نهادهایی ممکن است نفوذ و قدرتِ اقتصادی و سیاسیِ ویژهای کسب کنند؟
(۶) فنآوری جدید چه نوع تغییراتی را بر زبان تحمیل میکند؟ در اثرِ این تغییرات چه چیزی از دست میرود و چه چیزی به دست میآید؟
این پرسشها اگر چه همپوشانیهایی با هم دارند، اما زمینه را برای گفتگو دربارهٔ طیفِ وسیعی از موضوعاتی که میتوانند به تأثیراتِ یک فنآوری مربوط شوند فراهم میکنند. تردیدی نیست که گروههای مختلفِ اجتماعی، اعم از طرفداران و منتقدانِ یک فنآوریِ جدید پاسخهایِ متفاوتی به این پرسشها میدهند، اما نفسِ مطرح شدن آنها مهم است.
گاهی فنآوریهایِ جدید پدیدههایی منفک نیستند، بلکه بخشی از یک روندِ تاریخی هستند که در مقیاسی بزرگ عمل میکند. این نوع فنآوریها خواهناخواه خواهند آمد؛ حالا کمی دیرتر یا زودتر. برای مثال تصور کنید اواخرِ قرنِ هجدهم است و شما ساکنانِ روستایی در جنوبِ بریتانیا هستید. مهم نیست شما چقدر در مخالفت خود با انقلابِ صنعتی راسخ باشید، احتمالاً نخواهید توانست مانع از بلعیده شدنِ روستایان توسطِ ماشینهای بخار، کارخانهها، ذوبآهن، لوکوموتیوها و امثالهم شوید. انقلابِ صنعتی موجِ تاریخی عظیمی بود که یک روستا یا یک شهر نمیتوانست از تبعاتِ آن برکنار بماند. با اینحال، روستاییانِ مذکور حتماً از مطرح کردنِ این پرسشها بهره میبردند؛ به واسطهٔ آنها نه تنها دربارهٔ سودها و زیانهایِ احتمالیِ ورودِ انقلابِ صنعتی به روستایشان گفتگو میکردند، بلکه شاید میتوانستند خود را برای رویارویی با برخی از تحولاتِ شگرفی که پیشرویشان بود بیشتر آماده کنند.
اما بسیاری از فنآوریهایِ جدید از جنسِ انقلابِ صنعتی نیستند؛ بلکه نوآوریهای منفکی هستند که به واسطهٔ سازوکارهایِ پیچیدهٔ سرمایه و سیاست و کارآفرینی مطرح میشوند. در بسیاری موارد گروهی که پشتیبانِ توسعهٔ یک فنآوریِ نوین هستند، نمیخواهند هزینهٔ مربوط به توسعه (و اثراتِ جانبی) آن را پرداخت کنند، بلکه دنبالِ راهی میگردند که آنها را بر جامعه تحمیل کنند (و اثراتِ جانبی را ناچیز نشان دهند). طبعاً آنها سعی میکنند آنرا به صورتِ یک نیازِ ضروری جلوه دهند، اما شما باید به این فکر کنید که این فنآوری کدام مشکلِ شما را حل میکند؟ آیا تحولاتِ احتمالیِ ناشی از این فنآوری به سود یا زیانِ شما خواهند بود؟ مثلاً آیا قرار است مهارتهای مربوط به شغل و معیشت شما را تقویت کند یا آنها را بیارزش سازد؟ آیا باعث بسط و تعمیق و تثبیتِ آرامش و آسایش شما میشود یا امن و آسایشتان را نیز به مخاطره خواهد انداخت؟ اگر احتمال میدهید فنآوری جدید به سودِ شما باشد، خیلی هم خوب خواهد بود که به استقبالِ آن بروید. اما اگر احتمال میدهید بازندهٔ این فنآوری جدید باشید، حداقل کاری که میتوانید بکنید این است که مانندِ آن صوفیِ سادهدلِ داستانِ مولوی نباشید که بیاطلاع از اینکه خرش را فروختهاند و بزمی راه انداختهاند، از همهٔ مهمانان بلندتر آواز میخواند که «خر برفت و خر برفت و خر برفت!»
اشکالِ بزرگِ فنشیفته بودن در این است که فرد نسبت به فنآوریهایِ جدید دچارِ نوعی نابینایی میشود. او قادر به تمیز دادن بین فنآوریهایی که به سود یا زیانِ او عمل میکنند نیست. او چنان مسحورِ فریبندگی فنآوریهای جدید است که حتی اگر زیرِ پایش را خالی کنند و هویت و هستیاش را از او بگیرند از صمیم دل و از سر شوق فریاد میزند «خر برفت و خر برفت و خر برفت!»