استعاره جایگاهی کلیدی در زبان دارد که به هیچ‌‌وجه به شعر و ادبیات محدود نمی‌شود. در زبان روزمره، استعاره‌ها گاهی به صورتی آشکار جلوه می‌کنند: مانند «زمان نظیرِ پول» (زمان زیادی صرف کردن)، «مباحثه نظیر جنگ» (او به نظراتم حمله کرد؛ از مواضعم دفاع کردم)، «رابطه نظیر مسیر» (رابطه‌شان به بن‌بست رسیده است)، «شادی نظیر پرواز کردن یا بالا رفتن» (از خوشحالی بال درآورد) و «درآمد و برکت نظیر نان و غذا» (او نان‌آور خانه است). اما گاهی هم حضور استعاره‌ها ناملموس‌تر است: مانند «زندگی نظیر فردی زیرک» (زندگی فریبم داد) یا «تجربه‌اندوزی نظیر غذا» (او جوانی خام است؛ او انسانی پخته است). به هر حال مسلم است که استعاره‌ها همه جا حضور دارند، منتها چون به شدت در تار و پود زبان تنیده‌ شده‌اند فراوانی حضورشان به چشم نمی‌آید.

تحقیقات نوین در روان‌شناسی نشان می‌دهند که حتی یک استعارهٔ ساده می‌تواند شیوهٔ فکر کردن افراد را به شدت تحت تأثیر خود قرار دهد. این یعنی استعاره‌هایی که به کار می‌بریم نه تنها منعکس کنندهٔ طرز فکرمان هستند، بلکه می‌توانند نگرش مخاطبانمان را نسبت به مسائل مهم اجتماعی و فرهنگی نیز تغییر دهند. برای نشان دادن این نکته به یکی از این تحقیقات[۱]Thibodeau, Paul H., and Lera Boroditsky. “Metaphors We Think With: The Role of Metaphor in Reasoning.” PLOS ONE 6, no. 2 (February 23, 2011): e16782. https://doi.org/10.1371/journal.pone.0016782. اشاره می‌کنم.

در این تحقیق، محققان داوطلبان را به دو گروه تقسیم کردند و متنی کوتاه در اختیار آن‌ها قرار دادند که وضعیت جرائم در شهری فرضی را توصیف می‌کرد. متن‌های هر دو گروه عموماً شبیه هم بودند ولی در چند کلمهٔ جزئی با هم فرق داشتند: در یکی از متن‌ها برای توصیف جرائم از اصطلاح «ویروسی» که شهر را آلوده کرده استفاده شده بود، در حالی که در متن دیگر جرائم به صورت «جانوری درنده» که به جان شهر افتاده معرفی شده بودند. وقتی از داوطبان دربارهٔ بهترین روش رویارویی با جرائم پرسیدند، تفاوت‌های خیره‌کننده‌ای در نظرات اعضای دو گروه ملاحظه شد. گروهی که جرائم به آن‌ها مانند «ویروس» معرفی شده بودند، بیشتر به روش‌های اصلاحی متمایل بودند—روش‌هایی که هدف‌شان بر طرف کردنِ ریشه‌های بروز جرائم بودند. اما گروهی که جرائم به آن‌ها همچون «جانوری درنده» معرفی شده بودند، به روش‌های تنبیهی نظیر زندان‌های طولانی‌تر متمایل بودند. تنها عاملی که منجر به این اختلاف نظر جدی شده بود کاربرد استعاره‌های متفاوت در متن‌ها بود. این اختلاف نظرها حتی از اختلاف‌های متعارف مربوط به رقابت‌های جناحی و سیاسی—فرضاً بین طرفداران حزب دموکرات و حزب جمهوری‌خواه در آمریکا—بیشتر بود. نکتهٔ مهم دیگر این بود که داوطلبان هنگام شرح علت اتخاذ مواضع‌شان، اشاره‌ای به استعاره‌هایی که در متن وجود داشت نمی‌کردند و بر این باور بودند که نظرشان بر اساس آمار و شواهد موجود در متن شکل گرفته است. به عبارت دیگر، آن‌ها به قسمت‌هایی از متن اشاره می‌کردند که برای همه‌ مشابه بودند و از تأثیر استعاره‌ها در شکل‌گیری نظرشان بی‌اطلاع بودند.

جورج لاکوف در کتابی که دربارهٔ اهمیت استعاره‌ها نوشته چنین معتقد است که ما برای عملیاتی کردن پدیده‌ها و مفاهیم پیچیده‌ دست به دامن چیزهای ساده‌تر و آشناتر می‌شویم و این فرایند اساساً استعاری است؛ یعنی ما به شکلی استعاری دربارهٔ موضوعات مختلف می‌اندیشیم.[۲]Lakoff, George, and Mark Johnson. Metaphors We Live By. 1st edition. Chicago: University of Chicago Press, 2003. استعاره‌ها به ما کمک می‌کنند موضوعات پیچیده را راحت‌تر هضم کنیم، ولی به شکلی اجتناب‌ناپذیر به ساده‌‌شدن و تحریف درک‌مان از امور تقلیل‌ناپذیر می‌انجامند و متاسفانه این فرایند معمولاً به شکلی نامحسوس رخ می‌دهد.


  1. Thibodeau, Paul H., and Lera Boroditsky. “Metaphors We Think With: The Role of Metaphor in Reasoning.” PLOS ONE 6, no. 2 (February 23, 2011): e16782. https://doi.org/10.1371/journal.pone.0016782. 

  2. Lakoff, George, and Mark Johnson. Metaphors We Live By. 1st edition. Chicago: University of Chicago Press, 2003.