برخی از ما ایرانیها عادت داریم پشت هر کشف یا اختراعی دنبال پدر یا مادری ایرانیتبار بگردیم. حسب همین عادت، شاید بتوانیم عنوانِ پدربزرگِ «واقعیت مجازی» را به حسن صباح تقدیم کنیم؛ چرا که او احتمالاً اولین کسی بود که توانست مرز بین واقعیت و مجاز را به شکلی کاملاً باورپذیر بردارد و در راستایِ اهدافش عملیاتی سازد: او در کوهستانهایِ پشتِ قلعهٔ الموت باغی پنهانی و بهشتگونه طراحی کرده بود و داوطلبانی که مایل بودند به او خدمت کنند را ابتدا با استفاده از دارو تخدیر میکرد و سپس در همان حالت خلسه به باغِ بهشت میفرستاد. در آنجا غذا و نوشیدنیهای فراوان وجود داشت و زنانِ زیبا، همچون حوریانِ بهشتی، جان و دلِ میهمانان را مینواختند. به این ترتیب حسن صباح نیروهایش را متقاعد میکرد که قدرتی خداگونه دارد و کلید بهشت در دست اوست: او به آنها اطمینان میداد که هر کس حینِ خدمت به او کشته شود، بدونِ شک به بهشت باز خواهد گشت. اینطور بود که فدائیانش با تمامِ وجود به او خدمت میکردند و حاضر بودند جان و باورشان را بر سینی گذاشته و به او تقدیم کنند. شعار او این بود: «هیچچیز حقیقت ندارد؛ همه چیز مُجاز است.»
اما شاید بهتر باشد عجله نکنیم. این روایتی است که در رمانِ مشهورِ «الموت»، نوشتهٔ ولادیمیر بارتول، آمده. بارتول هم به نوبهٔ خود آنرا از یادداشتهایِ مارکوپولو اقتباس کرده و بسط داده است. بدونِ شک رمان بارتول یک اثرِ هنری قابلِ توجه است، اما نباید آنرا با تاریخ اشتباه گرفت:
دفتری، متخصص در تاریخ شیعهٔ اسماعیلی، به تفصیل دربارهٔ واژههای اساسین، حشاشین، حشیش و ریشه و مفاهیم آن در رابطه با فرقهٔ اسماعیلیه بحث کرده و استعمال حشیش از سوی فدایٔیان را افسانهای بیش نمیداند و اذعان میدارد که نه در متنهای اسماعیلیان، و نه در هیچ یک از منابع معتبر معاصر اسلامی، به استفاده از حشیش توسط نزاریان و وجود باغهای بهشتی و از این دست، اشارهای نشده است. به گفتهٔ دفتری، زمان رهبرى راشدالدین سنان در نیمة دوم سدة ششم، اوضاع براى ایجاد افسانههاى حشاشین مساعد شد. در این افسانهها براى رفتار و اعمال فداییان نزارى که در ذهن غربیان آن زمان نامعقول یا فوق انسانى میآمد، توضیحات رضایتبخشى داده میشد. این افسانهها که از تعدادى داستانهاى جدا، اما به نوعى به هم پیوسته تشکیل میشد، به تدریج تحول و تکامل یافت و در روایت ساختگى مارکوپولو به اوج خود رسید. او تعدادى از این افسانهها را با هم تلفیق کرد و داستان «باغ بهشت مخفى» را بهجا گذاشت که در آن انواع لذایذ بهشتى در این دنیا براى فدایٔیان تحت تعلیم فراهم میشد. همچنین طبق این افسانهها، حشیش براى تعلیم و تربیت فدایٔیان در دورههاى کارآموزى آنها بهکار گرفته میشد.