علوم فیزیک، شیمی و زیستشناسی در قرنهای اخیر دستخوش تحولات بزرگی شدهاند که نظیر آن را نمیتوان در دورانهای دیگر تاریخ یافت. به این مجموعه میتوان علوم دیگری را نیز افزود: مثلاً یکی از مهمترین نمونههای متأخر علومِ کامپیوتر—به معنای عام، دربرگیرندهٔ همهٔ شاخههای علمی و مهندسی آن—هستند. اما به باور یوناتان زونگر[۱]Yonatan Zunger، علوم کامپیوتر از لحاظ وضعیت تاریخیشان با علوم یاد شده فرقی اساسی دارند.
اختراع دینامیت در اواخر قرن نوزدهم و سلاحهای شیمیایی در قرن بیستم نگاه شیمیدانها به شیمی را برای همیشه تغییر داد. تا پیش از این نوآوریها، شیمیدانها علمِ شیمی را با نگاهی از جنس خوشبینی و معصومیت مینگریستند. اما بعد از دینامیت و سلاحهای شیمیایی، دیگر هیچ شیمیدانی نمیتوانست نسبت به خطرات احتمالی، سوءاستفادهها و محدودیتهای اخلاقی علمِ شیمی بیتفاوت باشد و اظهار بیاطلاعی کند. این رویدادها نقطهٔ عطفی در علم شیمی بودند؛ نه از این لحاظ که لزوماً کشفیات علمی بزرگی بودند، بلکه به واسطهٔ خصوصیتهای ذاتیشان و شیوهای که در جامعه به کار گرفته شدند. بعد از آمدن دینامیت و سلاحهای شیمیایی علم شیمی معصومیت خود را برای همیشه از دست داد.
نظیر همین اتفاق در علم فیزیک نیز رخ داد. تا پیش از بمب اتمی، نگاه فیزیکدانها به ظرفیتها و امکانات فیزیک نگاهی خوشبینانه و سادهدلانه بود. اما به محض اینکه قارچ مهیب هستهای در خاطرهٔ جمعی انسانها حک شد، علم فیزیک نیز برای همیشه دگرگون شد و معصومیت پیشین خود را از دست داد. فیزیکدانانی که بعد از بمب اتمی آمدند بینش واقعگرایانهتری نسبت به خطرات احتمالی فیزیک داشتند که به معنای پذیرش نوعی مسئولیت اخلاقی بود که تا پیش از آن مرسوم نبود.
علوم زیستی نیز دست کم یک تجربهٔ کلیدی را تجربه کردند: برنامههای بِهنژادی[۲]Eugenics که در نیمهٔ اول قرن بیستم در اروپا و آمریکای شمالی رواج یافتند و هدفشان اصلاح ژنتیکی افراد جامعه برای رسیدن به جامعهای بهتر بود. اغلب این برنامهها به تندرویهای خطرناکی انجامیدند که به هیچ وجه به آنچه در آلمان نازی گذشت محدود نمیشد و با روشنشدن ابعاد نامطلوبشان به تدریج کنار گذاشته شدند؛ اگر چه ایدهٔ اصلی بِهنژادی هرگز کاملاً از بین نرفت و به شکلهای دیگری ادامه یافت. با اینحال، علوم زیستی بعد از تجربههای تلخ مربوط به برنامههای بِهنژادی هرگز به معصومیت گذشتهشان باز نگشتند.
شیمی، فیزیک و زیستشناسی در دوران معصومیت خود ماهیتی متفاوت داشند. هم جامعه و هم دانشمندان صادقانه در این پندار بودند که ثمرهٔ این علوم چیزی جز بِهروزی بشر نیست. اما سلاحهای شیمیایی، بمبهای اتمی و برنامههای مهندسی زیستی-اجتماعی این تصویر را به کلی دگرگون کردند. آنها به شکلی دردناک به همه فهماندند که دستاوردهای علوم تا چه حد میتوانند خطرناک باشند. این خودآگاهی نه تنها دانشمندان این حوزهها را تغییر داد، بلکه نگاه جامعه نسبت به آنها را نیز برای همیشه دگرگون ساخت.
هیچکدام از این تجربههای تلخ به معنای ایمن شدن علوم شیمی، فیزیک یا زیستشناسی نسبت به نوآوریهای نامطلوب نیست. هنوز مواد منفجره و شیمیایی جدید تولید میشوند؛ سلاحهای هستهای گسترش مییابند و مهندسی ژنتیکی جوامع ادامه دارد. آنچه اهمیت دارد اما این است که این علوم دیگر معصوم نیستند؛ یعنی دیگر به آنها با خوشبینی اوایل قرن بیستم نگاه نمیشود. از دست رفتنِ معصومیت حوزههای معرفتی بشر، بصیرتی مهم است که به پذیرش امکان بروز خطا میانجامد. به کمک همین بصیرت است که امروزه میتوان دربارهٔ نقش خطرناک علوم یاد شده در آیندهٔ بشر هشدارهای ملموس و تاریخمند داد.
اما علوم کامپیوتر هنوز معصوم هستند و شاهد «بمب اتمی» خود نبودهاند. برای نشان دادن خطرات نهفته در این علوم باید دست به دامن تخیل و اغراق شویم و سعی کنیم مخاطب را به چیزی قانع کنیم که هنوز آن را لمس نکرده است. باوری فراگیر نسبت به معصومیت علوم کامپیوتر در جامعه رواج دارد و این منحصر به تودهها نیست، بلکه عمدهٔ دانشمندان و مهندسانی که در این حوزه کار میکنند نیز سرشار از خوشبینی نسبت به تواناییهای علوم کامپیوتر هستند. این علوم در دوران معصومیت معرفتی به سر میبرند و طرفدارانشان به کودکی میمانند که در جستجوی اسباببازی بعدیاش است، اما نمیداند که بسیاری از اسباب چیده شده در قفسهها سلاحهای جنگی و آمادهٔ انفجار هستند.
با ملاحظهٔ این وضعیت دو پرسش مهم مطرح میشود. اول این که دوران معصومیت علوم کامپیوتر کی و چگونه به سر خواهد رسید؟ اما سؤال دشوارتر این است که آیا این امکان وجود دارد که درک گناهآلود بودن معرفتهای بشری—در عامترین مفهوم خود—نیازمند قارچهای اتمی، سلاحهای شیمیایی و فجایع بزرگ ژنتیکی نباشد؟