این مشاهدهٔ پل گراهام[۱]Paul Graham به نظرم درست میرسد که الگویی در بسیاری از حوزههای علمی و فنی مشاهده میشود که خلاصهاش چنین است:
اگر چه افراد زیادی روی موضوعی کاری میکنند، فقط بخش کوچکی از امکانات آن حوزه بررسی میشود و مورد بهرهبرداری قرار میگیرد. چرا؟ چون همهٔ آن افراد روی موضوعات و پرسشهای مشابهی کار میکنند: موضوعات و پرسشهایی که جذاب و رایج به نظر میرسند. در نتیجه بسیاری از موضوعات بالقوه جالب و پرفایده در حاشیه میمانند و کمتر کسی به سراغشان میرود. حتی باهوشترین و خلاقترین افراد که در شرایط عادی تحتِ تأثیر تبلیغات، فَشن و مُدهای زمانه قرار نمیگیرند در انتخاب موضوع تحقیقشان بسیار محافظهکار هستند. آنها به سوی موضوعات داغ و رایجی که موردِ توجهِ دیگران هستند جلب میشوند.[آ]Graham, P., 2019. Fashionable Problems. Paul Graham Blog. URL http://www.paulgraham.com/fp.html (accessed 1.3.20).
این موضوع دلایل متعددی میتواند داشته باشد که نمیتوانیم آن را در امکان گرفتن بودجهٔ تحقیق خلاصه کنیم. این درست که محققی که روی یک موضوع مهم یا رایج کار میکند اقبال بیشتری در دریافت بودجهٔ تحقیقی دارد، اما این همهٔ داستان نیست. فکر میکنم بخش احتمالاً مهمتری از ماجرا به تمایل ذاتی ما به «تقلید کردن» باز میگردد. آنچه دیگران دنبالش هستند جذابتر است، پس ما هم دنبالش میرویم. این را از رنه ژیرار[۲]René Girard آموختهام.
جدا از این، فاصله گرفتن از شلوغیها و موضوعات رایج و به سراغ حوزههایی رفتن که این تصور دربارهشان جا افتاده که دیگر چیزی برای عرضه کردن ندارند—به اصطلاح کاملاً از آنها بهرهبرداری شده—میتواند ارزش بالقوه زیادی داشته باشد. اگر رویکردِ نوینی در حوزهای مهم ولی جاافتاده یافته شود ارزش آن میتواند بسیار زیاد باشد. چرا؟ چون آنچه یافته شده در مساحتِ وسیعِ آن حوزه ضرب میشود.
آ) Graham, P., 2019. Fashionable Problems. Paul Graham Blog. URL http://www.paulgraham.com/fp.html (accessed 1.3.20). ↩