شکی نیست که آلودگیِ هوا یکی از ملموسترین مشکلاتِ ما ایرانیهاست. تکتکِ ساکنانِ شهرهایِ بزرگِ ایران این نکته را مستقیماً لمس میکنند. اما آلودگی فقط یک مسألهٔ ایرانی نیست، بلکه دامنهٔ وسیعتری دارد که آنچه در ایران میگذرد نیز زیر مجموعهای از آن است.
دربارهٔ تأثیراتِ وسیعالطیف و بلندمدتِ آلودگیها تحقیقاتِ نسبتاً کمی انجام میشود. اما این موضوعی است که احتمالاً در آینده بیشتر موردِ توجه قرار خواهد گرفت. به چند نمونه مربوط به ماههایِ اخیر اشاره میکنم.
دو مقاله که در ژورنالِ پزشکیِ بریتانیا منتشر شدهاند به ترتیب چنین نتیجه گرفتهاند که در لندن و بسیاری از شهرهایِ اروپایی، تأثیرِ آلودگیِ هوا بر جنینها به آستانهٔ بروزِ فاجعهای در سلامتیِ عمومی رسیده[۱]http://www.bmj.com/content/359/bmj.j5299؛ و اینکه آلودگیِ موجود در رحمِ مادران، با کاهشِ وزنِ نوزادان، اختلال در رشدِ ریه و مغزِ جنین و همینطور بروزِ انواعِ بیماریهایِ ناتوانکننده یا مرگبار در سنینِ بالاتر مرتبط است[۲]http://www.bmj.com/content/359/bmj.j5511.
اما گزارشِ مهمی که اخیراً در لَنسِت منتشر شده[۳]http://www.thelancet.com/commissions/pollution-and-health چنین نتیجه گرفته که تعدادِ مرگومیرِ ناشی از آلودگیْ سه برابر بیشتر از مجموعِ مرگهایِ ناشی از ایدز، مالاریا و سلّ است. نویسندگان معتقدند که هیچ کشوری از آلودگیها مصون نیست. فعالیتهایِ انسانی، شاملِ صنعتیشدن، شهرنشینی و جهانیشدن، محرکهایِ اصلی آلودگی هستند. آلودگیْ امتدادِ جوامعِ انسانی را به مخاطره انداخته است.
و بالاخره مجموعهٔ مقالاتی که در ژورنالِ کتابخانهٔ ملیِ علومِ زیستشناسی منتشر شدهاند[۴]http://collections.plos.org/challenges-in-environmental-health خاطر نشان میکنند که از میانِ دهها هزار مادهٔ شیمایی مصنوعی که در مقیاسِ انبوه در محصولاتِ مختلفِ تجاری به کار گرفته میشوند، ما دربارهٔ ایمنیِ فقط بخشِ کوچکی از آنها اطلاعات خوبی داریم؛ و با این حال به صورتِ گستردهای در معرضِ همهشان قرار داریم. صدها نوع از این مواد در خون و ادرارِ تقریباً همهٔ افرادی که موردِ آزمایش قرار گرفتهاند مشاهده شده؛ میزانِ انتشارِ آنها هر سال افزایش مییابد و ما هیچ ایدهای از تأثیراتِ احتمالیِ آنها—چه به صورتِ منفرد و چه در ترکیب با یکدیگر—نداریم.
پدیدهٔ آلودگیها از آن دست موضوعاتی است که نظامهایِ اقتصادی و سیاسیِ ملی و بینالمللی، علیرغمِ تلاشها و نمونههای موفق، در مجموع در رویاروییِ موثر با آن ناتوان بودهاند. این یعنی یک شکستِ سیستمیِ اساسی که آنرا میتوان در کنار سایرِ شکستهایِ سیستمیِ معاصر، نظیرِ وابستگی به انرژیِ ارزانِ فسیلی و شدت گرفتنِ روزافزونِ تغییرِ اقلیم قرار داد. اما سوالی که برایِ ما ایرانیها مطرح میشود این است که اگر این وضعیتِ کشورهایِ پیشرفتهٔ صنعتی است؛ آیا ما باید بیشتر یا کمتر نگران باشیم؟ به نظرِ من پاسخ قطعی این است که باید بیشتر نگران باشیم. دلیلِ اصلیاش این است که میزانِ انتشارِ آلایندهها و همینطور موادِ شیمیاییِ با تأثیراتِ ناشناخته در ایران لزوماً کمتر از مناطقِ صنعتی جهان نیست. اولاً بسیاری از این مواد از طریقِ محصولاتِ مختلفِ تجاری واردِ کشور میشوند و ما در واردات و مصرفِ انواعِ محصولاتِ صنعتی ملاحظهکار نیستیم؛ ثانیاً به واسطهٔ سهلگیر بودنِ قوانینِ محیطی در ایرانْ آلایندههای ناشی از صنایع، کشاورزی و شهرها ممکن است با شدتِ و تکثرِ بیشتری در هوا، آب و خاک منتشر شوند؛ و ثالثاً اراده و ظرفیتِ نهادیِ ما در برنامهریزیِ راهبردی و موثر در این زمینه کافی نیست.