از دیرباز، یکی از مهمترین پرسشهای متفکران این بوده که سیر تحولی تاریخ عاقبت به کجا میرسد و رویداد نهایی تاریخ چگونه است؛ پرسشی که پاسخ به آن میتواند سرنوشتِ انسان در عالم را نیز روشنتر کند. به این رویداد نهایی تاریخ، «فرجام تاریخ» یا «آخرت» میگویند[۱]Eschaton و بررسی آن نیز فرجامشناسی یا آخرتشناسی[۲]Eschatology نامیده میشود.
بسیاری از دینها و متفکران دینی، فرجام تاریخ را امری متعالی[۳]transcendental در نظر میگیرند که خارج از حوزهٔ مادی جهان و در ساحتی قُدسی قرار دارد. در آخرِ زمان واقعیتِ متعارف به شکلی استعاری پایان مییابد، امر اینجهانی به امر آنجهانی بدل میگردد و جهانی که میشناسیم به عرصهٔ جاودانیِ قُدسی میپیوندد: در فرجامشناسیِ مسیحی «پادشاهی خداوند»[۴]Kingdom of God برقرار میشود و در فرجامشناسی اسلامی، روز قیامت[آ]در قرآن اشارات متعددی به آخرت وجود دارد و از آن با نامهایی نظیر یَوم القیامه، یَوم الدین، یَوم المَوعُود، یَوم عظیم، یَوم الحساب و چندین نامِ دیگر یاد شده است. به معنای تکامل جهان و پیروزی حق بر باطل است. مفاهیم مشابهی را میتوان در فرجامشناسی زرتشتی مشاهده کرد: فْرَشْگِرْدْ یعنی پیروزی خیر بر شر، بازسازی نهایی جهان از طریق نابودی اهریمن و پلیدیهایش، و یگانگی جهان پاک با اَهورامَزدا، خداوندگار واحد.
با ظهور مدرنیت در اروپا، بسیاری از باورهای دینی-مسیحی قرنهای گذشته، به ظاهر کنار گذاشته شدند، اما ایدهٔ فرجامِ تاریخ از بین نرفت، بلکه در قامتی دیگر احیا گردید. حالا دیگر فرجامِ تاریخ امری متعالی نبود، بلکه به امری اینجهانی و درونتاریخی و قابل استحصال توسط انسانها تبدیل شده بود[۵]immanent. به این ترتیب، مفاهیم اُخروی نظیر دوزخ و بهشت نیز مفهومِ آنجهانی خود را از دست دادند و اینجهانی گشتند. باور انسان مدرن این است که پروژهٔ تجدد میتواند به برقراری بهشتی زمینی بیانجامد. این بنیادِ مذهب مدرن است: باور به اینکه—در تحلیلِ نهایی—معنا و هدف حضور انسان در عالم، پیشرفتِ مداوم و گسترش توانمندیهای علمی و فنی او است و این پیشرفتها نهایتاً به نوعی بهشتِ انسانساز خواهند انجامید. به جرأت میتوان گفت که بخش مهمی از اندیشهٔ مدرن پیرامون نوعی پروژهٔ انسانگرایانهٔ آخرتسازی شکل گرفته است.
اغلب جریانهای مطرح سیاسی و اجتماعی مدرن به «مهندسی آخرت» اعتقاد دارند. مارکسیستها، سوسیالیستها، لیبرالها، ملیگرایان، فاشیستها، فعالان محیطزیستی، جُملگی تحتِ لوای «پیشرفت» در تلاش برای مهندسیِ تاریخ از طریق سیاست، عدالتگرایی، آزادیگرایی، تنوعگرایی، نژادگرایی، قومگرایی، جهانگرایی، ملیگرایی، بدویگرایی[۶]Primitivism، فنسالاری، بومگرایی و امثالهم بودهاند تا بتوانند آرمانشهرِ مورد نظرشان را بیافرینند. این مجاهدینِ سکولار، مفاهیمِ آخرالزمانی موجود در کتابهایِ مقدس را از معناهای دینی خود تهی کرده و آنها را به روابط سیاسی اینجهانی تقلیل دادهاند[۷]immanentized the Eschaton. تکیهگاهِ ایمان و امیدشان دیگر در ماوراء نیست؛ بلکه بر این یا آن بدعتِ سیاسی قرار گرفته که چند صباحی ذهنهای خوشخیال یا کمدقت را شیفتهٔ خود میسازد.
ذهنیتِ مدرن که از دل اروپای مسیحی بیرون آمد، طی حدود سه قرن موفق شد نفوذ اندیشهٔ مسیحی بر خرد غربی را کاهش دهد، اما نتوانست اسطورهشناسی متفاوتی عرضه کند و همان اسطورهها را با نامهایی متفاوت و ظاهری سکولار بازآفرینی کرد. اعتقاد به «پیشرفت» در شمار محبوبترین و مهمترین این اسطورههاست که قرار است جایی در همین تاریخ به آرمانشهر بیانجامد؛ ایدهای که به لحاظ تمثیلی، چندان تفاوتی با «بهشت» ندارد. ایدهٔ محبوب دیگر «فروپاشی» است که روی دیگر سکهٔ پیشرفت است: اگر پیشرفت نکنیم شکست خواهیم خورد، تمدنهای بشری نابود خواهند شد و مرگ و انقراض سرنوشت محتومشان خواهد بود؛ ایدهای که به لحاظ تمثیلی یادآور «دوزخ» است.
اینکه انسان بتواند تحولات بزرگ تاریخی را حس کرده و خود را از پیش برای آنها آماده سازد، با این ایده که تاریخ پروژهای انسانساز است که میتوان آنرا توسط عاملیتِ سیاسی به دلخواه شکل داد فرق میکند. پذیرفتن اینکه تاریخ در کلیتِ خود قابل تقلیل به پروژههای سیاسی نیست و این انسان و جامعه هستند که گاه باید خود را برای تطبیق دادن با تحولات عظیم آن آماده کنند—و نه برعکس، با تلاش برای مهندسیِ تاریخ به مثابه یک پروژهٔ انسانی فرق اساسی میکند. انسان سکولار میخواهد بهشت را روی زمین برقرار سازد، چرا که او نیز همچون پیشینیان خود شیفتهٔ رویای بهشت است، اما نمیتواند آن را به ماوراء و ساحتِ قُدسی واگذار کند. بنابراین دست به کار میشود تا خود بهشت را روی زمین برقرار سازد. اما تاریخ به کرات نشان داده که تلاش برای آوردن بهشت به زمین به اندازهٔ تلاش برای بردن—اجباری—زمینیان به بهشت مخاطرهآمیز—و در نهایت بیحاصل—است.
Eschaton ↩
Eschatology ↩
transcendental ↩
Kingdom of God ↩
immanent ↩
Primitivism ↩
immanentized the Eschaton ↩
آ) در قرآن اشارات متعددی به آخرت وجود دارد و از آن با نامهایی نظیر یَوم القیامه، یَوم الدین، یَوم المَوعُود، یَوم عظیم، یَوم الحساب و چندین نامِ دیگر یاد شده است. ↩