مراحل پنج‌گانهٔ فروپاشی

تاریخ به ما نشان می‌دهد که جوامع گاه دچار فروپاشی می‌شوند. این فروپاشی گاه خفیف و ناقص است و گاه شدید و کامل. گاهی یک جامعه مراحل اولیهٔ فروپاشی را تجربه می‌کند، اما به سرعت خود را جمع‌و‌جور می‌کند و با کمی اقبال موفق می‌شود از فروپاشی کامل بپرهیزد. در ضمن، فروپاشی ناقص لزوماً یک فرایند سریع یا یک‌شبه نیست، بلکه ممکن است طی چند سال یا دهه رخ دهد. به علاوه، فروپاشی، دستِ کم در مراحلِ اولیهٔ آن، لزوماً با خشونت همراه نیست. اما اگر یک جامعه کاملاً فرو بپاشد، احتمالاً مراحل پنج‌گانه‌ای شبیهِ آن‌چه دمیتری اُرلف[۱]Dmitri Orlov توصیف کرده را طی می‌کند، آن هم نه لزوماً به صورت پلکانی، چرا که فروپاشی می‌تواند در همهٔ مراحل ولی با سرعت‌های مختلفی پیش (یا پس) رود. این یادداشت ترجمهٔ بخش کوچکی از نوشتهٔ دمیتری اُرلف است. متن کامل را می‌توانید این‌جا بخوانید. اُرلف در این یادداشت به «علل» فروپاشی نمی‌پردازد، بلکه صرفاً مراحل آن را از فروپاشی ناقص به فروپاشی کامل شرح می‌دهد.

اما آیا این یادداشت ارتباطی با بحران #کووید_۱۹ دارد؟ مسلماً. همان‌طور که حدس می‌زنید این بحران می‌تواند نشانهٔ شروع یک فروپاشی ناقص در برخی از جوامع جهان باشد. من معتقدم که بسیاری از جوامعِ صنعتی امروز مدت‌هاست در آستانهٔ فروپاشی قرار گرفته‌اند که دو تا از مهم‌ترین دلایل زیربنایی‌ آن عبارتند از (۱) پایان دوران انرژی ارزان و (۲) افزایش پیچیدگی جوامع مدرن و قانون بازدهٔ نزولی[۲]law of diminishing returns. اما در ظاهر، این بحران‌هایی نظیر کووید_۱۹ هستند که می‌توانند دانهٔ گندمی باشند که کمر الاغ را می‌شکند [الاغی که بار زیادی بر دوش دارد و بر اثر اضافه شدن یک دانهٔ گندم کمرش می‌شکند]. با این حال تأکید می‌کنم که من هیچ‌وقت معتقد نبوده‌ام که فروپاشی (در هر کجا که رخ دهد) قطعاً به شکل معینی رخ می‌دهد، یا اگر رخ دهد از نوع کامل است. از طرف دیگر، هیچ‌کس به هیچ جامعه‌ای تضمین نداده که کاملاً فرونپاشد. جوامع اگر چه محدود به قانون تاریخ و جغرافیا هستند، اما عاملیت فرهنگی و اجتماعی آن‌ها می‌تواند بزرگ‌ترین عامل برای حرکت به سمت فروپاشی کامل، یا پرهیز از فروپاشی‌ و رفتن به سوی قوام و پایایی باشد. جوامعی که آگاهی بیشتری از موقعیت تاریخی و اجتماعی خود و نقاط قوت و ضعف تمدنی‌شان داشته باشند، و سرنوشت خود را به شکلی مؤثر در دست‌ بگیرند و بادبان‌هایشان را به آسودگی به بادهای موافق نسپارند، بهتر می‌توانند از فروپاشی دوری جویند.

مرحلهٔ ۱: فروپاشی مالی

اعتماد به «کسب‌و‌کار کمافی‌السابق»[۳]business as usual از دست می‌رود. دیگر نمی‌توان با این فرض که «آینده شبیهِ گذشته است» ریسک‌های مالی را ارزیابی کرد و دارای‌هایی مالی را تضمین نمود. نهادهای مالی عاجز از پرداخت دیون‌شان[۴]insolvent می‌شوند؛ پس‌اندازها ناپدید می‌شوند و دسترسی به سرمایه امکان‌پذیر نیست.

مرحلهٔ ۲: فروپاشی تجاری

اعتماد به این‌ که «بازار همه‌چیز را تأمین خواهد کرد» از دست می‌رود. ارزش پول کم می‌شود یا/و کمیاب می‌گردد، مردم در خانه‌هایشان کالا انباشته می‌کنند، زنجیرهٔ واردات و خرده‌فروشی دچار اختلال می‌شود و کمبود مایحتاج ضروری فراگیر و عادی می‌شود.

مرحلهٔ ۳: فروپاشی سیاسی

اعتماد به «دولت مراقبت خواهد بود» از دست می‌رود، چون به تدریج معلوم می‌شود که تلاش مقامات دولتی برای احیای دسترسی از دست رفتهٔ مردم به منابع تجاری و مایحتاج ضروری کافی نیست. در نتیجه تشکیلات سیاسی مشروعیت و موضوعیت خود را از دست می‌دهد.

مرحلهٔ ۴: فروپاشی اجتماعی

اعتماد به «هم‌وطنانت مراقبت خواهند بود» از دست می‌رود چرا که معلوم می‌شود تلاش نهادهای اجتماعی محلی که سعی کرده‌اند جای خالی ناتوانی دولت را پر کنند ثمری ندارد و آن‌ها قادر به حل بحران نیستند. فرقی نمی‌کند این نهادهای محلی از جنسِ موسسه‌های خیریه باشند یا گروه‌های داوطلبانه‌ٔ دیگر: منابع آن‌ها تمام می‌شود یا درگیری‌ها و اختلافات داخلی گریبان آن‌ها را می‌گیرد.

مرحلهٔ ۵: فروپاشی فرهنگی

اعتماد به خوبی و انسانیت از دست می‌رود. مردم ظرفیت خود را برای «مهربانی، بخشندگی، ملاحظه، توجه، صداقت، مهمان‌نوازی، رحم و اغماض» از دست می‌دهند (تَرن‌بل، مردمِ کوه‌نشین).[۵]“kindness, generosity, consideration, affection, honesty, hospitality, compassion, charity”. Turnbull, The Mountain People. خانواده‌ها متلاشی می‌شوند و اعضای آن برای کسب منابع کمیاب به رقابت با یکدیگر می‌پردازند. شعارِ جدید زمانه چنین می‌شود که «جایز است که شما امروز بمیرید، تا من بتوانم فردا بمیرم» (سولژنتسین، مجمع‌الجزایر گولاگ)[۶]“May you die today so that I die tomorrow”. Solzhenitsyn, The Gulag Archipelago.. برخی ممکن است به آدم‌خواری رو بیاورند.


  1. Dmitri Orlov 

  2. law of diminishing returns 

  3. business as usual 

  4. insolvent 

  5. “kindness, generosity, consideration, affection, honesty, hospitality, compassion, charity”. Turnbull, The Mountain People. 

  6. “May you die today so that I die tomorrow”. Solzhenitsyn, The Gulag Archipelago. 

فراموش نکن که می‌میری: افکاری نامحبوب دربارهٔ ویروس کرونا

آقای کرگ مورای که مدت‌هاست نوشته‌های او را دنبال می‌کنم و در بسیاری از موارد دیدگاه‌هایش را می‌پسندم، اخیراً یادداشتی نوشته با عنوان «فراموش نکن که می‌میری: افکاری نامحبوب دربارهٔ ویروس کرونا» که به اختصار ترجمه می‌کنم.

[آقای مورای با اشاره به یکی از عکس‌های خانوادگی‌اش که خود و سه برادر و خواهرش را نشان می‌دهد و می‌گوید:] مادرم همیشه از این‌که ما بچه‌ها چقدر در این عکس خوب و شاداب هستیم تعجب می‌کرد. این عکس در روزهایی گرفته شده که مدارس بریتانیا به خاطر شیوع آنفلوآنزای هنگ‌کنگی (H3N2) تعطیل بودند. این آنفلوآنزا در سال‌های ۱۹۶۸ و ۱۹۶۹ شایع شد و چیزی بین یک تا چهار میلیون نفر را در سراسر جهان کشت.

اگر ویروس کرونای جدید در سال ۱۹۶۸، یعنی حدود ۵۰ سال پیش پدیدار شده بود، با نامی جز «آنفلوآنزا» معرفی نمی‌شد— شاید هم به آن آنفلوآنزای ووهانی می‌گفتند. آنفلوآنزای هنگ‌کنگی هم شباهت زیادی به کووید-۱۹ داشت، یعنی بسیار مسری بود و میزانِ مرگ‌و‌میرِ[۱]mortaility rate نسبتاً کمی داشت. همه‌گیری آنفلوآنزای هنگ‌کنگی حدود ۳۰٪ از جمعیتِ بریتانیا را مبتلا کرد و میزانِ مرگ‌و‌میرِ آن حدود نیم درصد (۰/۵ درصد) بود که اغلب شامل افراد مسن یا آن‌ها که دارای اختلالات سلامتی زمینه‌ای بودند می‌شد. با وجود این شباهت‌ها، بر خلاف امروز، جامعهٔ آن روزگار هراسان و وحشت‌زده نشده بود و رسانه‌ها نیز هر لحظه بر کورهٔ هیستریا و هراسِ عمومی نمی‌دمیدند. در این‌جا از خواننده‌هایم اجازه می‌خواهم که قدری «نامحبوب» باشم: «درگذشتِ فردی هشتاد و اندی ساله که به خاطر شرایطِ پیشینی‌اش چندان هم سرحال نبوده» ارزش خبری ندارد و نباید به عنوانِ اصلیِ خبرها تبدیل شود. شیوهٔ پوششِ اخبار مربوط به کرونا شهوانی، مداخله‌گرانه و نامتوازن است و برای ایجاد هیستریا طراحی شده است.

به این جمله‌ها توجه کنید: «صد در صد کسانی که به ویروس کرونا مبتلا می‌شوند خواهند مرد. صد در صد کسانی که به ویروس کرونا مبتلا نمی‌شوند نیز خواهند مرد.» اختلاف بین امید به زندگیِ میانگینِ[۲]average life expenctancy دو گروه، یعنی آن‌ها که به ویروس مبتلا می‌شوند و آن‌ها که نمی‌شوند، ناچیز است.

[در این‌جا آقای مورای توضیح می‌دهد که خودش از لحاظ وضعیتِ سلامتی در شمار افراد در معرضِ خطر است و اگر این حرف‌ها را می‌زند از سر «خودخواهی» و «خیالِ آسوده» نیست.] من اگر به کووید-۱۹ مبتلا شوم احتمالاً خواهم مرد و این امر برای من کاملاً قابل پذیرش است. زندگی من بسیار غنی و رضایت‌بخش بوده است. البته میلی به مردن ندارم—همسر و فرزندانی دارم که بسیار دوست‌شان می‌دارم و در عرصهٔ سیاست نیز میدان‌هایی هستند که هنوز می‌خواهم در آن‌ها مبارزه کنم. اما انسان‌ها قرار نیست برای همیشه زندگی کنند و یک روز نیز لحظهٔ موعودِ من فرا خواهد رسید.

اما چیزی که مرا خیلی نگران می‌کند شیوهٔ واکنشِ عمومی به ویروس کرونا است. به نظر می‌رسد این واکنش‌ها نشانهٔ این باور است که مرگ نوعی انحراف و اختلال است و نه بخشی طبیعی از نظامِ جهان. جمعیتِ افزایندهٔ انسان‌ها به شکلی اجتناب‌ناپذیر نسبت به بیماری‌ها آسیب‌پذیرتر می‌شود. همان‌طور که شاهد اثراتِ ویران‌گر آدم‌ها بر محیطِ پیرامون هستیم، برای من واقعاً این سؤال مطرح است که پیش‌فرض‌های بنیادی و اهدافِ انسانِ معاصر چیست؟ آیا ما واقعاً معتقدیم که علومِ پزشکی می‌توانند و باید بتوانند همهٔ بیماری‌ها را حذف کنند؟ دانشمندانِ زیادی در تلاش برای یافتن راهی برای جلوگیری از فرایندِ پیر شدن هستند و بودجه‌های کلانی نیز صرف این نوع تحقیقات می‌شود. این ایده البته برای ثروتمندانِ غربی جذاب است و به همین دلیل هم پولی که برای جلوگیری از پیری خرج می‌شود بیشتر از پولی است که برای مبارزه با مالاریا و سایر بیماری‌های حاره‌ای صرف می‌شود. اما انتهایِ این مسیر کجاست؟ آیا واقعاً می‌خواهیم به جایی برسیم که در بخش‌های ثروتمندِ جهان همهٔ افراد صد سال یا بیشتر عمر کنند؟ چنین چیزی چه تأثیری بر سایرِ افرادِ جامعه می‌گذارد و چه معنایی برای اقتصاد عمومی جهان، به ویژه از لحاظ تخصیص منابع محدودی نظیر غذا و مسکن برای بخشِ بزرگ‌تری از جمعیتِ جهان دارد؟

ریشهٔ هراسِ عمومی ایجاد شده پیرامونِ ویروس کرونا را باید در این باور عمومی دانست که گونهٔ انسان را بخشی از یک اکولوژیِ وسیع‌تر در نظر نمی‌گیرد. همین‌طور انکار این واقعیت که بیماری و مرگ واقعیت‌هایی بنیادی هستند که انسان‌ها باید یاد بگیرند با آن‌ها کنار بیایند. اما اجازه دهید کمی خیالِ آن دسته از دوستانی که تحتِ تأثیر این هراسِ عمومی قرار گرفته‌اند را راحت‌ کنم. من هیچ تردیدی ندارم که آمارهای مربوط به میزانِ مرگ‌و‌میرِ ویروس کرونا اغراق‌آمیز هستند. این‌ها مبتنی بر برون‌یابی از آمار افرادی هستند که آزمونِ ابتلا به کرونا را داده‌اند. اما تعداد بسیار بیشتری از افراد در سراسرِ جهان به این بیماری مبتلا شده‌اند، منتها این بیماری در آن‌ها به صورت یک سرما‌خوردگی ساده بروز کرده و چه بسا اصلاً متوجه ابتلا به آن هم نشده باشند. میزانِ مرگ‌و‌میر آنفلوآنزای هنگ‌کنگی نیم درصد بود و من فکر می‌کنم در نهایت، میزانِ مرگ‌و‌میرِ کووید-۱۹ نیز بسیار شبیه همین باشد. تنها فرق اساسیِ کووید-۱۹ با یک آنفلوآنزای معمولی این است که مسری‌تر است و با سرعتِ بیشتری همه‌گیر می‌شود.

دست‌هایتان را مرتب بشویید، دستما‌ل‌ها را در سطل زباله بیاندازید، چیزها را تمیز نگاه دارید. پیرامون کسی که آنفلوآنزا گرفته نپلکید. هر جا لازم بود از مزایای پزشکی بهره‌مند شوید. از این فکر که برخی افراد بیمار، به خصوص اگر مسن هم باشند، ممکن است فوت شوند شوکه نشوید. ما در شمارِ خدایان نیستیم، بلکه موجوداتی فانی هستیم. باید با این واقعیت کنار بیاییم.

مرگ هر انسانی یک تراژدیِ فردی است. من برای همهٔ داغ‌داران آرزوی آرامش و تسلی می‌کنم و به هیچ وجه نمی‌خواهم اندوهِ ناشی از درگذشت هیچ انسانی، در هر سنی، را ناچیز بشمارم. خودِ من اخیراً مادرم را از دست دادم. به ویژه از دست دادن حتی تعداد قلیلی کودک بسیار دردناک است. تسلیتِ عمیق و صمیمانهٔ من برای همهٔ سوگواران است و سلامِ گرم من به همهٔ آن‌ها که بیمار یا نگرانند. اما در نظر داشتنِ جایگاهِ واقعی انسان در عرصهٔ گیتی به سوگواری و تاب‌آوری کمک می‌کند. امیدوارم مردم رویکردِ سنجیده‌تری را نسبت به کووید-۱۹ در پیش بگیرند.


  1. mortaility rate 

  2. average life expenctancy 

رشد نمایی و گسترش ویروس کرونا

این نمودار مراحل (تقریبی) گسترش همه‌گیری کرونا در چین و سایر نقاط جهان را نشان می‌دهد. طبیعی است که رشد تقریباً نمایی نمی‌تواند نامحدود باشد و در نقطه‌ای آهسته‌تر شده و سیر نزولی به خود می‌گیرد (این مطلب را در جستار جداگانه‌ای مفصلاً شرح خواهم داد). در مراحل اولیه واکنش مقامات از جنس انکار و سرپوشی است، چون آن‌ها نمی‌خواهند منابع جامعه را صرف پدیده‌ای کنند که هنوز به نظرشان جدی نیست. با گسترش همه‌گیری کار به جایی می‌رسد که مقامات وادار به واکنش می‌شوند، اما دیگر برای مهار شیوع دیر شده است. در نهایت همه‌گیری به رشد تقریباً نمایی خود ادامه می‌دهد.

نمودار توسط چارلز هیو اسمیت (www.oftwominds.com) تهیه شده (حدود سه هفتهٔ پیش) که از همان هفته‌های نخستین نگاه دقیقی به شیوهٔ تحولات آن داشت. من آن را به فارسی ترجمه کرده‌ام.

اندازهٔ بزرگ‌تر