مطالب وبلاگ «ماه آلاباما» چطور تولید می‌شوند؟

نویسندهٔ وبلاگ ماه آلاباما (www.moonofalabama.org) که در شمار بهترین و با کیفیت‌ترین وبلاگ‌های تحلیلی-خبری به زبان انگلیسی است فرایند تولید نوشته‌های خود را این‌طور توضیح می‌دهد و ضمن شرح این فرایند جالب از خوانندگان خود می‌خواهد که فعالیت حرفه‌ای او را حمایت مالی کنند. 

مطالب وبلاگ‌ «ماه آلاباما» چطور تولید می‌شوند؟

سیمور هرش [خبرنگار و روزنامه‌نگار مشهور آمریکایی][۱]Seymour Hersh در مصاحبه‌ای که سال گذشته انجام شد سایر نویسندگان را چنین راهنمایی کرد:

  • – قبل از نوشتن، بخوانید.
  • – بیش از آن‌چه که می‌نویسید بدانید.
  • – خودتان را از سر راهِ روایتی که نقل می‌کنید بردارید.

ماهِ آلاباما سعی می‌کند قواعد بالا را رعایت کند. با این حال هدف این یادداشت نوشتن دربارهٔ شیوهٔ نوشتنِ من در این وبلاگ است، بنابراین در این یادداشت قاعدهٔ سوم رعایت نمی‌شود.

برای منتشر کردن پنج یا شش مطلب تحلیلی دربارهٔ موضوعات مختلف در هفته به ابزارهای مناسب، زمان کافی و گردشِ کارِ منظم احتیاج داریم. من نیمی از روزِ کاری خودم را به گردآوری اخبار اختصاص می‌دهم. از ساعت هفت یا هشت صبح شروع به خواندن توییت‌های شبِ گذشته می‌کنم و پست‌های ۶۰۰ حساب توئیتری را که دنبال می‌کنم مرور می‌کنم. هر جا لینک جالبی می‌بینم آن را برای مطالعهٔ آتی باز می‌کنم. بعد سراغ عناوین اصلی روزنامه‌ها و خبرگزاری‌های مهم می‌روم. با پایان یافتن این مرور عمومی، بیش از ۲۰ صفحهٔ باز شده دارم که نیازمند توجه بیشتر هستند.

نگاهی گذرا به این صفحه‌ها می‌اندازم؛ برخی را می‌بندم و باقی را ذخیره می‌کنم. لینک‌ها و عناوین را در فایل‌های متنی جداگانه ذخیره می‌کنم[۲]Notepad++. برای هر کدام از موضوعات فعلی یک فایل جداگانه در نظر گرفته‌ام: سوریه، بویینگ ۷۳۷ ماکس، جنگ تجاری بین چین و آمریکا و امثالهم. اگر چکیده یا نقل قول به دردخوری بیابم، آن را نیز در فایل متنی مربوطه اضافه می‌کنم. خواندن عمومی خبرها و خلاصه‌برداری از آن‌ها معمولاً تا ظهر طول می‌کشد.

بعد از استراحتی کوتاه برای ناهار، به سراغ مطالب قبلی ماه آلاباما می‌روم. برخی از کامنت‌ها ممکن است در پوشهٔ هرزنامه‌ها گیر افتاده باشند. در ضمن رشتهٔ کامنت‌های ذیل مطالب قبلی ممکن است نیازمند پاکسازی باشند. دور بعدی تحقیق و مطالعهٔ روزانه به ده‌ها وبلاگی اختصاص دارد که فهرست آن‌ها در صفحهٔ «لینک‌‌های ماهِ آبالاما» آمده است. در این حین مجدداً به توییتر سری می‌زنم تا مطالب جدیدی که منتشر شده را بررسی کنم. تا این‌جا حدود شش ساعت از روز سپری شده و مرحلهٔ گردآوری اطلاعات تقریباً به پایان رسیده است. حالا نوبت سؤال اصلی روز است: دربارهٔ چه موضوعی بنویسم؟ کدام موضوعات هستند که می‌توانم نکته‌ای را درباره‌شان ذکر کنم که از دید دیگران مغفول مانده باشد؟ پاسخ معمولاً واضح است. اما برخی روزها واقعاً هیچ ایده‌ای ندارم و حتی پیاده‌روی در اطراف محله نیز نمی‌تواند به تصمیم‌گیری کمک کند. خوشبختانه روزهایی هست که از همسایه‌ها و دوستانم کمک می‌گیرم.

فرایند نوشتن نسبتاً سریع است و زمان زیادی نمی‌گیرد. برای نوشتن پیش‌نویس یک مطلب هشتصد کلمه‌ای حدود دو ساعت وقت صرف می‌کنم. بیشتر جزییات را با استفاده از تحقیقاتی که پیش از این انجام داده‌ام—لینک‌ها و خلاصه‌هایی که گردآوری کرده‌ام—ذکر می‌کنم. ویرایش و آماده‌سازی متن برای انتشار وقت بیشتری می‌گیرد.

پیش‌نویس را سه بار می‌خوانم و ویرایش می‌کنم. هدف خوانش اول این است که منطق و جامعیت یادداشت را بررسی کنم. آیا توانسته‌ام نکتهٔ مورد نظرم را منتقل کنم؟ آیا ادعاهایی کرده‌ام که نیازمند ارائهٔ دلیل و شواهد بیشتری هستند؟ آیا نقل‌قول‌ها و چکیده‌هایی که انتخاب کرده‌ام مناسب و سنجیده هستند؟ هر جا لازم باشد، جزییات و لینک‌هایی جدیدی را به متن اضافه یا از آن حذف می‌کنم. همین‌طور اگر تصویری لازم باشد آن را یافته و پس از تنظیم اندازه در متن قرار می‌دهم. همهٔ این کارها را در ویرایش‌گر معمولی محیط Typepad و با HTML انجام می‌دهم. در مراحل بعدی مطلب را به فرمت مناسب‌تری تبدیل می‌کنم تا به شکل تزئیین‌شده‌ای که در این‌جا می‌بینید تبدیل شود. خوانش دوم به ظاهر، سبک نگارش و صفحه‌بندی مطلب مربوط می‌شود. آیا قسمت‌های تکراری و خسته‌کننده‌ای در متن وجود دارد؟ جمله‌های طولانی و پیچیده‌ای که ممکن است باعث سردرگمی خواننده شوند چطور؟ آیا زمان‌بندی به کار گرفته شده در جملات درست است؟ انگلیسی زبان اصلی من نیست و من هیچ‌گاه در یک کشور انگلیسی‌زبان زندگی نکرده‌ام. بنابراین معمولاً به کمک احتیاج دارم. برای این کار معمولاً از سایت Leo.org استفاده می‌کنم تا واژه‌های مترادف و اصلاحات خوب انگلیسی را به ازای آن‌چه به آلمانی در ذهن دارم بیابم. خوانش سوم و نهایی ارتباطی به محتوای متن ندارد و هدف آن صرفاً برطرف کردن غلط‌های املایی و اشتباهات نشانه‌گذاری است؛ البته خواه‌ناخواه برخی از این اشتباهات از دستم در می‌روند.

آیا حالا وقت انتشار است؟ هنوز خیر. باید از متن فاصله بگیرم و مدتی به کار دیگری بپردازم. پر کردن ماشین لباس‌شویی یا خرید مایحتاج روزانه چنین فرصتی را در اختیارم قرار می‌دهند. بعد از این نوبت مرحلهٔ نهایی است: انتخاب عنوان مناسب، جمله‌های معرفی‌کننده در ابتدای متن و جمله‌های جمع‌بندی‌کننده در پایان آن. هر سه مورد تأثیر زیادی بر جذاب‌تر شدن نوشته برای خواننده‌ها و کامنت‌گذاران دارند. بعد از انتخاب، ویرایش و بازبینی عنوان و جملات آغازین و پایانی متن آمادهٔ انتشار است و سرانجام کلید «انتشار» فشرده می‌شود. به این ترتیب نتیجهٔ یک روز کار به سوی شما، خواننده‌های ماهِ آلاباما ارسال می‌شود.

شما خواننده‌ها هستید که ماهِ آلاباما را امکان‌پذیر ساخته‌اید. میزبان و نویسندهٔ شما تنها زندگی می‌کند و ساده‌زیست است. آپارتمان من واقع در شهر کوچکی است که حالا دیگری بخشی از یک شهر بزرگ‌تر شده است. هر چه لازم دارم در فاصلهٔ قابل پیاده‌روی قرار دارد. این‌جا برای شغل وقت‌گیری که انتخاب کرده‌ام محل ایده‌آلی است. با همهٔ ساده‌زیستی به هر حال به درآمد احتیاج دارم و درآمد من به شما، خواننده‌ای که حامی مالی این وب‌گاه هستید وابسته است. برای پرداخت هر مبلغی به دلخواه خودتان می‌توانید به این لینک مراجعه کنید.


  1. Seymour Hersh 

  2. Notepad++ 

صفحه‌هایِ نمایشِ لمسی؛ پدرومادرهای بی‌احتیاط

این‌روزها دیدنِ بچه‌هایِ خردسالی که ساعت‌هایِ طولانی از وقتِ خود را صرفِ بازی با تَبلِت[۱]Tablet یا تلفنِ همراه یا چیزی شبیهِ آن می‌کنند عجیب نیست. خیلی از پدر و مادرها دغدغهٔ خاصی نسبت به این قضیه ندارند و چه بسا آن‌را موهبتی برایِ خود و فرزندشان بدانند؛ با این استدلال که «بچه به شکلی بی‌خطر سرگرم می‌شود و تازه بعضی از این بازی‌ها آموزنده هستند.» اما آیا واقعاً می‌توان این‌قدر آسوده‌خاطر بود؟

در این زمینه تحقیقاتِ زیادی انجام می‌شود، اما تا جایی که می‌دانم هنوز نتیجهٔ قطعی و جامعی وجود ندارد، چرا که این پدیده نسبتاً جدید است. در نتیجه این پرسشِ مهم هنوز به جایِ خود باقی است که «بازی بیش از حدِ خردسالان با اسباب‌بازی‌هایِ الکترونیکی دارایِ صفحهٔ نمایشِ لمسی، چه تأثیراتی بر رشدِ ذهنی و جسمیِ آن‌ها می‌گذارد؟». تا روزی که تحقیقاتِ علمی به نتیجهٔ قطعی برسند—بر فرض که چنین روزی فرا برسد—عقلِ سلیم حکم می‌کند که جانبِ احتیاط را رعایت کنیم و این‌طور فرض کنیم که استفادهٔ بیش از حدِ بچه‌ها از صفحه‌هایِ لمسیِ‌ نمایش، ممکن است موانعی برایِ کسبِ برخی مهارت‌‌های مهم در آن‌ها ایجاد کند. این احتیاط قطعاً بی‌مبنا نیست، چرا که اولاً به رشد و شکوفاییِ منحصر به فردِ هر یک از این کودکانِ عزیز مربوط می‌شود و ثانیاً علاوه بر مشاهداتِ ضدونقیضِ علمی، شواهدِ روایتی[۲]Anecdotal evidence و مشاهداتِ حرفه‌ای و تخصصیِ متعددی نیز وجود دارند که به ما می‌گویند بابِ احتیاط را باید باز گذاشت.

یکی از این شواهدِ روایتی-حرفه‌ای این است که انگشتانِ دستِ کودکانی که زیاد با صفحه‌هایِ‌ نمایش بازی می‌کنند ضعیف و بی‌ظرافت باقی می‌مانند و چه بسا آن‌ها را در کارهایی نظیرِ گرفتنِ مداد در دست و نوشتن دچارِ مشکل کنند. یک کارشناسِ بریتانیایی می‌گوید «در مدارسِ ما، روزبه‌روز به تعدادِ نوآموزانی که نمی‌توانند مداد به دست بگیرند افزوده می‌شود. دستِ آن‌ها اساساً مهارت و چابکیِ‌ لازم را ندارد.» برایِ گرفتنِ مداد در دست و لغزاندنِ آن با سرعتِ‌ مناسب رویِ‌کاغذ، کودک باید دارایِ حداقلی از کنترل و مهارت در عضلاتِ ظریفِ انگشتانش باشد. برایِ کسبِ این مهارت لازم است که در سنینِ خردسالی فرصت‌هایِ کافی و متنوعی به او داده شود. می‌توان تبلتی را در اختیارِ یک خردسال قرار داد و او را ساعت‌ها سرگرم کرد، اما آن‌چه ذهن و دستِ او را تربیت می‌کند تنوعِ حرکتی و تجربه است؛ از آن نوع که در فعالیت‌هایی نظیرِ چیدن، ساختن،‌ بریدن، چسباندن، کشیدن، هل‌ دادن و غیره وجود دارد. بدونِ این‌ها، کودک ممکن است مهارتِ اولیهٔ لازم برایِ‌ گرفتنِ صحیحِ مداد در دست و لغزاندنِ آن روی کاغذ را به دست نیاورد.

ممکن است بگویید زمانه عوض شده، چه اهمیتی دارد که کودک نتواند درست بنویسد؛ در عوض می‌تواند به سرعت تایپ کند. حتی اگر این موضع را بپذیریم—که البته از نظر من قابلِ‌ پذیرش نیست—باید توجه داشته باشیم که بابِ احتیاطی که عرض کردم فقط به مقولهٔ نوشتن با دست مربوط نمی‌شود و این صرفاً‌ یک مثال بود. به نظرم واضح است که بازیِ بیش از حد با صفحه‌های لَمسی به این معناست که بچه‌ها وقتِ کمتری را به سایرِ انواعِ بازی‌ها و فعالیت‌ها اختصاص خواهند داد. این درست که بازی‌هایِ الکترونیکی نوعی از مهارت‌ها را در بچه‌ها تقویت می‌کنند، اما آن‌ها را از کسبِ‌ انواعِ دیگر مهارت‌هایی که در اثرِ بازی‌هایِ دیگر شکل می‌گیرد باز خواهند داشت. بچه‌ها در سنینِ پایین نیازمندِ کسبِ مجموعهٔ بسیار متنوعی از تجربه‌ها و مهارت‌ها هستند که از طریقِ بازی‌هایِ گوناگون و سرو‌کله زدن با سایرِ بچه‌ها و بزرگ‌سالان کسب می‌شود. بنابراین شاید گزاف نباشد اگر بگوییم محروم کردنِ آن‌ها از این تنوعِ رفتاری—آن‌هم نه به واسطهٔ فقر یا اجبار، بلکه از سرِ رفاه و راحت‌طلبی—تلفیقی از ساده‌انگاری، بی‌احتیاطی و بی‌مسئولیتی است.


  1. Tablet 

  2. Anecdotal evidence